وای از این افسرده گان فریاد اهل درد کو؟
ناله مستانه دلهای غم پرورد کو؟ ماه مهر آیین که میزد باده با رندان کجاست باد مشکین دم که بوی عشق می آورد کو؟ |
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگر باره جوان خواهد سد |
صلای یوسف گل شد جهان گیر زلیخای جوان شد عالم پیر |
بدین شکسته بیت الحزن که میآرد
نشان یوسف دل از چه زنخدانش |
نشان یار می پرسم به هر کس می رسم اما
به لب آهسته می گویم خدایا بی خبر باشد |
من چه گویم که تو را نازکی طبع لطیف
تا به حدیست که آهسته دعا نتوان کرد |
دی به امید گفتمش داعی دولت توام
گفت دعا به خود بکن گر به نیاز میکنی |
از آستان پیر مغان سر چرا کشیم
دولت در آن سرا و گشایش در آن در است |
نخواهم رفتن از دنیا مگر در پای دیوارت
که تا در وقت جان دادن سرم بر آستان باشد |
شراب تلخ میخواهم که مردافکن بود زورش
که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش |
شراب ارغوانی چاره رخسار زردم نیست
بنازم سیلی گردون که چهرم ارغوانی کرد |
بیا به میکده و چهره ارغوانی کن
مرو به صومعه کان جا سیاه کارانند |
من از آن سیاه دارم به غم تو روز روشن
که تو ماهی و تعلق به شب سیاه داری |
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور |
به چه کار آیدت ز گل طبقی از گلستان من ببر ورقی گل همین پنج روز و شش باشد زین گلستان همیشه خوش باشد |
خرم آن بقعه که آرامگه یار آن جاست
راحت جان و شفای دل بیمار آن جاست من در این جای همین صورت بی جانم و بس دلم آن جاست که آن دلبر عیار آن جاست |
چشم بیمار مرا خواب نه درخور باشد
من له یقتل داء دنف کیف ینام |
چون چشم تو دل می برد از گوشه نشینان همراه تو بودن گنه از جانب ما نیست |
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم |
تا در ره پیری به چه آیین روی ای دل
باری به غلط صرف شد ایام شبابت |
اگر من با تو بد کردم غلط کردم خطا کردم تو هم دردی که است رفتی ز پیش من خطا رفتی |
گر سایهی من گران بود در نظرت من رفتم و سایه رفت و دل ماند برت هم زحمت من ز سایهی من برخاست هم زحمت سایهی من از خاک درت ... |
چون تو درخت دل نشان تازه بهار و گلفشان
حیف بود که سایهای بر سر ما نگستری |
نو بهار است،گل به بار است
ابر چشمم،ژاله بار است |
گل به جوش آمد و از می نزدیمش آبی لاجرم آتش هلمان و هوس میجوشیم |
نردبان این جهان ما و منی ست
عاقبت این نردبان بشکستنی ست لا جرم هر کس که بالاتر نشست استخوانش سخت تر خواهد شکست |
عاقبت سر به بیابان بنهد چون سعدی
هر که در سر هوس چون تو غزالی دارد |
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود |
ای شاهد افلاکی در مستی و در پاکی
من چشم ترا مانم تو اشک مرا مانی |
ای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر
زار و بیمار غمم راحت جانی به من آر |
از گل شنیدم بوی او مستانه رفتم سوی او
تا چون غبار کوی او در کوی جان منزل کنم |
مژدگانی بده ای دل که دگر مطرب عشق
راه مستانه زد و چاره مخموری کرد |
آرزو مرد و جوانی رفت و عشق از دل گریخت
عم نمی گردد جدا از جان مسکینم هنوز |
دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا |
دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت |
احسن الحال من همین حالاست
که دعایم دعای عاشق هاست: باش بر جا تو تا جهان برجاست بیش از این سایه ی تو کم نشود… |
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست |
نه عجب اگر به عالم اثری نماند از ما
که بر آسمان نبینی اثر از شهاب ماند |
زمین را گر شوی مالک طمع بر آسمان داری به وقت رفتن از دنیا نه این داری نه آن داری |
خلایق در تو حیرانند و جای حیرتست الحق
که مه را بر زمین بینند و مه بر آسمان باشد |
اکنون ساعت 03:32 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)