پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره سنتی (http://p30city.net/showthread.php?t=807)

مجتب 08-06-2010 10:00 AM

تو کافردل نمی​بندی نقاب زلف و می​ترسم

که محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو

Omid7 08-06-2010 10:03 AM

واي چه خسته مي كند تنگي اين قفس مرا
پير شدم نكرد از اين رنج و شكنجه بس مرا
پای به دام جسم و دل همره کاروان جان
آه چه حسرت آورد زمزمه ی جرس مرا

مجتب 08-06-2010 10:13 AM

آن کس که اوفتاد خدایش گرفت دست

گو بر تو باد تا غم افتادگان خوری

Omid7 08-06-2010 10:14 AM

يكي ز شب گرفتگان چراغ بر نمي كند
به سينه سار شب كسي زنگ سحر نمي زند

مجتب 08-06-2010 10:17 AM

دردا که از آن آهوی مشکین سیه چشم

چون نافه بسی خون دلم در جگر افتاد

Omid7 08-06-2010 10:24 AM

دلم به حال گل و سرو و لاله می سوزد
ز بسکه باغ طبیعت پرآفتست ای دوست

مجتب 08-06-2010 10:26 AM

تا چو مجمر نفسی دامن جانان گیرم

جان نهادیم بر آتش ز پی خوش نفسی

Omid7 08-06-2010 10:28 AM

یا رب مباد کز پا جانان من بیفتد
درد و بلای او کاش بر جان من بیفتد
من چون ز پا بیفتم درمان درد من اوست
درد آن بود که از پا درمان من بیفتد

مهدی 08-06-2010 10:52 AM

در هوس بحر تو دارم لبي
كان نشود تر ز هزاران فرات

Omid7 08-06-2010 10:57 AM

تار و پود هستي ام بر باد رفت اما نرفت
عاشقي ها از دلم ديوانگي ها از سرم.


اکنون ساعت 09:02 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)