گذشتنگه است این سرای سپنجی
برو باز جو دولت جاودانرا |
احتشام تو درختی است به غایت عالی
که نشاط و طرب و ناز و نعیم آرد بار ر چرا حرف انتخابی نمیدی؟ :53::53: |
هزاران دانه افشاندیم و یک گل زانمیان نشکفت
بشورستان تبه کردیم رنج باغبانی را د |
دیده را فایده آنست که دلبر بیند
ور نبیند چه بود فایده بینایی را ک باز که حرف انتخابی ندادی؟!!!:rolleyes: |
ای کنده سیل فتنه ز بنیادت
وی داده باد حادثه بر بادت ل |
لنگ لنگان قدکی برمیداشت
هر قدم دانه ی شکری میکاشت ش |
شکست آخر سکوت خانه من
کسی در میزند عشق است شاید //... |
مگر حلال نباشد که بندگان ملوک
ز خیل خانه برانند بینوایی را ی |
یک شب مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست عشق آن شب مست مستش کرده بود فارغ از جام الستش کرده بود گفت یا رب از چه خوارم کرده ای بر صلیب عشق دارم کرده ای خسته ام زین عشق دلخونم نکن من که مجنونم تو مجنونم نکن مرد این بازیچه که دیگر نیستم این تو و لیلای تو من نیستم گفت ای دیوانه لیلایت منم در رگ پنهان و پیرایت منم سالها با جور لیلا ساختی من کنارت بودم و نشناختی |
وقتی دل سودایی میرفت به بستانها
بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحانها و |
اکنون ساعت 08:16 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)