دوش ديذم كه ملائك در ميخانه زدند
گل آدم به سرشتندو به ميخانه زدند |
دوش رفتم به در میکده خواب آلوده
خرقه تر دامن و سجاده شراب آلوده |
هردم از عمر مي رود نفسي
چون نگه مي كنم نمانده بسي ش |
شد خزان گلشن آشنايي بازم آتش به جان زد جدايي عمر من اي گل طي شد بهر تو وز تو نديدم جز بدعهدي و بيوفايي |
ياد مرحوم بديع زاده بخير روانش شاد:
با تو وفا كردم تا به تنم جان بود مهر و وفاداري با تو ندارد سود |
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن |
مــــرا به عشـق تو اندیشـه از ملامت نیست
اگر كننــد مــــلامت نه بر مـــن تنــهاست (اندیشه = ترس) این چیزی شبیه همون شعر پروینه که اگر حکم کنند که مست گیرند در شهر هرانچه هست گیرند...... تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند |
یکی روبهی دید بی دست و پای
فرو ماند در لطف و صنع خدای |
آن قصر كه جمشيد در او جام گرفت
آهو بچه كرد و روبه آرام گرفت |
ای چشم تو دلفریب و جادو
در چشم تو خیره چشم آهو |
اکنون ساعت 03:16 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)