پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   متن ترانه های لحظات دلتنگی ما (http://p30city.net/showthread.php?t=1173)

hossein 02-23-2012 10:48 AM

شبی با خیال تو هم خونه شد دل
 
نبودی ندیدی چه ویرونه شد دل
نبودی ندیدی پریشونیامو
فقط باد و بارون شنیدن صدامو

غمت سرد و وحشی به ویرونه می زد
دلم با تو خوش بود و پیمونه می زد

نه مرد قلندر نه آتش پرستم
فقط با خیالت شبا مست مستم
الهی سحر پشت کوها بمیره
خدا این شبا رو از عاشق نگیره

نه یک شب که هر شب دلم بی قراره
می خواد مثل بارون بباره بباره
شب مرد تنها پر از یاد یاره
پر از گریه تلخ بی اختیاره
شب مرد تنها شب بی تو مردن
شب غربت و دل به مستی سپردن

شبای جوونی چه بی اعتباره
همش بی قراری همش انتظاره

فرگل 02-27-2012 04:21 PM

ترانه برادر جان از داريوش

برادرجان نمی*دونی چه دلتنگم
برادرجان نمی*دونی چه غمگینم
نمی*دونی، نمی*دونی برادرجان
گرفتار کدوم طلسم و نفرینم
نمی*دونی چه سخته دربدر بودن
مثل طوفان همیشه در سفر بودن
برادرجان، برادرجان نمی*دونی
چه تلخه وارث درد پدر بودن
دلم تنگه برادرجان
برادرجان دلم تنگه

دلم تنگه از این روزهای بی*امید
از این شبگردیهای خسته و مأیوس
از این تکرار بیهوده دلم تنگه
همیشه یک غم یک درد و یک کابوس
دلم تنگه برادر جان
برادر جان دلم تنگه

دلم خوش نیست غمگینم برادرجان
از این تکرار بی*رؤیا و بی*لبخند
چه تنهایی غمگینی که غیر از من
همه خوشبخت و عاشق، عاشق و خرسند
به فردا دلخوشم شاید که با فردا
طلوع خوب خوشبختی من باشه
شب رو با رنج تنهایی من سر کن
شاید فردا روز عاشق شدن باشه
دلم تنگه برادرجان
برادرجان دلم تنگه

مهبا 02-27-2012 06:51 PM

متن ترانه برو خوشبخت بشی از پویا بیاتی
 
متن ترانه برو خوشبخت بشی از پویا بیاتی



منُ یادت نمیاد میدونم ، تا همین جاشم اَزت مَمنونم

دیگه حتی نفسم در نمیاد ، کاری جز دُعا ازم برنمیاد

برو خوش باش برو شیرینم ، من به آینده ی تو خوش بینم

برو که الهی خوشبخت بشی ، مثِ من دردِ جدایی نکشی



نوشِ جونت همه ی بی کسیام ، برو خوشبخت بشی

منُ ول کردی با دلواپسیام ، برو خوشبخت بشی

اگه رفتی اگه تنها موندم ، برو خوشبخت بشی

اگه تو خاطره هات جا موندم ، برو خوشبخت بشی



نوشِ جونم که همش دلتنگم ، نگرانِ من نباش

اگه گریه داره این آهنگم ، نگرانِ من نباش

اگه عمرم داره از کف میره ، نگرانِ من نباش

اگه هر شب نفسم میگیره ، نگرانِ من نباش



کاشکی میشد با دل می ساختی ، تو هنوز دلِ منُ نشناختی

کاش مثِ گذشته عاشق بودی ، کاش همون آدمِ سابق بودی

برو خوش باش برو شیرینم ، من به آینده ی تو خوش بینم

mohammad.90 02-27-2012 08:15 PM

آخرین تلاش
 
این آخرین تلاشمه : ستار


واسه بدست آوردنت

باور کن این قلب و نرو

این التماس آخره

چقدر می خوای تو بشکنی

غرور این شکسته رو

هر چی میخوای بگی بگو

اما نگو بهم برو

این دل و عاشقش نکن اگه منو

دوست نداری

راحت بگو اگه می خوای

قلبه منو جا بذاری

دلم پر از شکایته

اما صدام در نمیاد

می ترسم از دستم بری

کاری ازم بر نمیاد

این آخرین تلاشمه

واسه بدست آوردنت

باور کن این قلب و نرو

این التماس آخره

چقدر می خوای تو بشکنی

غرور این شکسته رو

هر چی میخوای بگی بگو

اما بهم نگو برو

***نرو نذار که بعد از این دنیا به عشق شک بکنه....هر کی دلش جای دیگست عشق و بخواد ترک بکنه

نفس زدم از ته دل ..معصوم این قلب به خدا...نذار بشه محال واسش باور عشق آدما****

مرگ دلم پایه توآه

اگه ازش گذر کنی

لب تر کنی رفیقتم

کافیه با ما سر کنی

مرگ دلم پایه توآه

اگه ازش گذر کنی

لب تر کنی رفیقتم

کافیه با ما سر کنی

این دل و عاشقش نکن اگه منو

دوست نداری

راحت بگو اگه می خوای

قلبه منو جا بذاری

دلم پر از شکایته

اما صدام در نمیاد

می ترسم از دستم بری

کاری ازم بر نمیاد

hossein 02-29-2012 05:54 PM

متن ترانه های لحظات دلتنگی ما
 
ﺑﺎرون اﻣﺸﺐ، ﺗﻮي اﻳﻮون
‫ﻣـﺜـﻞ آزادي ﺗـﻮ زﻧـﺪون
‫ﺑﻲ ﺻﻔﺎ، ﺑﻲ ﺗﺤﺮك، ﺑﻲ رﻳﺎ ﺑﻮد
‫ﺗﻮي زﻧﺪون، ﻣﻴﻜﻨﻪ ﺟﻮن
‫ﻣـﺮد ﺑـﺎ ﻫـﻤـﺖ ﻣـﻴﺪون
‫ﺗﻮي ﻓﻜﺮ راي ﻓﺮﺟﺎم اﻣﻴﺮه
‫ﺑﻲ ﺳﺮاﻧﺠﺎم، ﻧﺪاره ﺣﺘﻲ رﻓﻴﻘﻲ
‫ﻛـﻪ ﺑـﮕـﻪ دردﺷـﻮ
‫درد دﻳﺪن و ﻧﮕﻔﺘﻦ
‫ﺑﻲ ﺳﺮاﻧﺠﺎم، ﺗﻮي ﻓﻜﺮ آﺳﻤﻮﻧﻪ
‫ﻛـﻪ ﺑـﺒـﺎره
‫ﺑـﻠـﻜـﻪ ﺗـﻮ ﻗـﻄﺮهي ﺑـﺎرون
‫ﺑﺘﻮﻧﻪ اﺷﻚ ﺧﺪا رو ﻫﻢ ﺑﺒﻴﻨﻪ
‫ﻧﻤﻲدوﻧﻪ ﺣﺘﻲ اﺷﻚ ﻫﻢ
‫دﻳـﮕـﻪ ﻓـﺎﻳﺪهاي ﻧـﺪاره

‫ﺑﺎرون اﻣﺸﺐ، ﺗﻮي اﻳﻮون
‫ﻣـﺜـﻞ آزادي ﺗـﻮ زﻧـﺪون

‫ﺑﻲ ﺻﻔﺎ، ﺑﻲ ﺗﺤﺮك، ﺑﻲ رﻳﺎ ﺑﻮد
‫ﺗﻮي زﻧﺪون، ﻣﻴﻜﻨﻪ ﺟﻮن
‫ﻣـﺮد ﺑـﺎ ﻫـﻤـﺖ ﻣـﻴﺪون
‫ﺗﻮي ﻓﻜﺮ راي ﻓﺮﺟﺎم اﻣﻴﺮه
‫ﺑﻲ ﺳﺮاﻧﺠﺎم، ﻧﺪاره ﺣﺘﻲ رﻓﻴﻘﻲ
‫ﻛـﻪ ﺑـﮕـﻪ دردﺷـﻮ
‫درد دﻳﺪن و ﻧﮕﻔﺘﻦ
‫ﺑﻲ ﺳﺮاﻧﺠﺎم، ﺗﻮي ﻓﻜﺮ آﺳﻤﻮﻧﻪ
‫ﻛـﻪ ﺑـﺒـﺎره
‫ﺑـﻠـﻜـﻪ ﺗـﻮ ﻗـﻄﺮهي ﺑـﺎرون
‫ﺑﺘﻮﻧﻪ اﺷﻚ ﺧﺪا رو ﻫﻢ ﺑﺒﻴﻨﻪ
‫ﻧﻤﻲدوﻧﻪ ﺣﺘﻲ اﺷﻚ ﻫﻢ
‫دﻳـﮕـﻪ ﻓـﺎﻳﺪهاي ﻧـﺪاره

hossein 03-01-2012 05:00 PM

به نام آنکه عشق را آفرید و خود معشوق برتر است












حس میکنم روی صورتم دنیا چکه میکند





حس میکنم قطره قطره, نم نمک عاشقم میکنی





بارون که میبارد هوا تر میشود تا تو چشمک بزنی





بارون که میبارد باز با ترانه یا باز بی ترانه من عاشق تر گریه میکنم و رو به آسمان فریاد میزنم





دوستت دارم...









عشق لالایی بارون تو شباست ، نم نم بارون پشت شیشه هاست




لحظه شبنم و برگ گل یاس ، لحظه رهایی پرنده هاست




لحظه عزیز با تو بودنه ، آخرین پناه موندن منه









زندگی

شب آرامی بود
می روم در ایوان، تا بپرسم از خود
زندگی یعنی چه؟
مادرم سینی چایی در دست
گل لبخندی چید ،هدیه اش داد به من
خواهرم تکه نانی آورد ، آمد آنجا
لب پاشویه نشست
پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد
شعر زیبایی خواند ، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین
:با خودم می گفتم
زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنیا جاریست
زندگی ، آبتنی کردن در این رود است
وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم
دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟
!!!هیچ
زندگی ، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند
شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت
زندگی درک همین اکنون است
زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی است، که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
ظرف امروز، پر از بودن توست
شاید این خنده که امروز، دریغش کردی
آخرین فرصت همراهی با، امید است
زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک
به جا می ماند

زندگی ، سبزترین آیه ، در اندیشه برگ
زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود
زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر
زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ
زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق
زندگی، فهم نفهمیدن هاست
زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
فرصت بازی این پنجره را دریابیم
در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
پرده از ساحت دل برگیریم
رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم
زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است
وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست
زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند
چای مادر، که مرا گرم نمود
نان خواهر، که به ماهی ها داد
زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیات ست ، میان دو سکوت
زندگی ، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما ، تنهایی ست
من دلم می خواهد
قدر این خاطره را دریابیم.







عاشقانه های آرام






اومدی شبیه بارون دله من خسته خاکه


واسه اون نم نمه چشمات ، نمیدونی چه هلاکه
نمی دونی ، نمیدونی واسه من چقدر عزیزی

شایدم می دونی اما منو باز به هم میریزی
نمی دونم چی رازیه که تو چشمات خونه کرده
هر چی هست اونقدر قشنگه که منو دیوونه کرده







قطار می رود....تو می روی..... تمام ایستگاه می رود............
و من چقدر ساده ام که سالهای سال ،در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستاده ام
و همچنان به نرده های ایستگاه رفته تکیه داده ام!!








مثل کشیدن کبریت در باد
دیدنت دشوار است



من که به معجزه ی عشق ایمان دارم

می کشم

آخرین دانه ی کبریتم را در باد


هر چه بــــــادا بــــــــــاد!







دفتری بود که گاهی من و تو
می نوشتیم در آن
از غم و شادی و رویاهامان
از گلایه هایی که ز دنیا داشتیم
من نوشتم از تو:
که اگر با تو قرارم باشد
تا ابد خواب به چشم من بی خواب نخواهد آمد
که اگر دل به دلم بسپاری
و اگر همسفر من گردی
من تو را خواهم برد تا فراسوی خیال
تا بدانجا که تو باشی و من و عشق و خدا!!!
تو نوشتی از من:
من که تنها بودم با تو شاعر گشتم
با تو گریه کردم
با تو خندیدم و رفتم تا عشق
نازنیم ای یار
من نوشتم هر بار
با تو خوشبخترین انسانم…
ولی افسوس
مدتی هست که دیگر نه قلم دست تو مانده است و نه من!!!






خواستن ،همیشه توانستن نیست
گاهی فقط،
داغ بزرگی است
که تا ابد بر دلت می ماند







رفت و آمد ،



رفت و آمد ،



اینقدر رفت و آمد
که از یاد برد ، چیزی به نام ماندن هم وجود دارد!







یادته زیر گنبد کبود تو بودی و کلی آدمای حسود؟

تقصیر همون حسوداست که حالا

هستی ما شده یکی بود یکی نبود...









کاش همیشه در کودکی می ماندیم

تا به جای دلهایمان

سر زانوهایمان زخمی میشد!...










وقتی که نیستی

بادیدن هر صحنه عاشقانه ای


احساس یک پرانتز را دارم

که همه ی اتفاقات خوب خارج از آن می افتد









مرا به ذهنت نه…. به دلت بسپار….

من ازگم شدن درجاهای شلوغ


...میترسم ...











زیر باران باید رفت




آسمان دلش گرفته است و مدام می بارد

باید زیر باران روم

شاید دل من هم همچون آسمان خالی شود

شاید این بارش تسلی دل من هم شود

چقدر باریدنش زیباست

زیر باران باید رفت
باید تر شد
تا شاید بهتر شد




و هر آغازی از پایان، آغاز می شود!
چه آغازی بهتر از باران و پاییز!!

باید دوباره متولد شوم ......






پائیز مبارک


پاییز زیبا و عروس فصل هاست


برگ ریزان درخت و خواب ناز غنچه هاست


خش خش برگ و نسیم باد را بی انتهاست


هرچه خواهی آرزو کن ُ فصل فصل قصه هاست . . .




فصل باد و برگ فصل رنگ و رنگ و رنگارنگ


فصل مشق و مشق عشق و عشق انار


فصل باز باران با ترانه فصل شیدایی و مهر و مهرگان


فصل یلدا و چله


پائیز پادشاه فصول بر همه مبارک باد . . . !









دلهای تشنه ...


دعای باران چرا؟

دعایعشقبخوان!

این روزها دلها تشنه ترند تا زمینها

خدایا کمیعشقببار!


تو تک ستاره ی منی


منم اسیر بودنت



از ته دل داد می زنم
می میرم از نبودنت
دوستت دارم ....




قصه‌ آدم، قصه‌ یک‌ دل‌ است‌ و یک‌ نردبان


قصه‌ بالا رفتن، قصه‌ پله‌ پله‌ تا خدا.


قصه‌ آدم، قصه‌ هزار راه‌ است‌ و یک‌ نشانی.


قصه‌ جست‌و جو.قصه‌ از هر کجا تا او.




قصه‌ آدم، قصه‌ پیله‌ است‌ و پروانه، قصة‌ تنیدن‌ و پاره‌ کردن.



[IMG]http://*****************/images/tzki4n3bee0grcnwkzlr.jpg[/IMG]



قصه‌ به‌ درآمدن، قصه‌ پرواز...


من‌ اما هنوز اول‌ قصه‌ام؛




قصه‌ همان‌ دلی‌ که‌ روی‌ اولین‌ پله‌ مانده‌ است، دلی‌ که‌ از بالا بلندی‌ واهمه‌ دارد، از افتادن.



[IMG]http://*****************/images/tsds4cx3ivezzutn03zo.jpg[/IMG]



پایین‌ پای‌ نردبانت‌ چقدر دل‌ افتاده‌ است!


دست‌ دلم‌ را می‌گیری؟ مواظبی‌ که‌ نیفتد؟


من‌ هنوز اول‌ قصه‌ام؛




قصه‌ هزار راه‌ و یک‌ نشانی. نشانی‌ات‌ را اما گم‌ کرده‌ام. باد وزید و نشانی‌ات‌ را بُرد.



[IMG]http://*****************/images/662iovgdbhjxwja4fiqu.jpg[/IMG]



نشانی‌ات‌ را دوباره‌ به‌ من‌ می‌دهی؟ با یک‌ چراغ‌ و یک‌ ستاره‌ قطبی؟


من‌ هنوز اول‌ قصه‌ام.




قصه‌ پیله‌ و پروانه، کسی‌ پیله‌ بافتن‌ را یادم‌ نداده‌ است. به‌ من‌ می‌گویی‌ پیله‌ام‌ را چطوری‌ ببافم؟



[IMG]http://*****************/images/2mj3bsjznj0l0iiczd7b.jpg[/IMG]



پروانگی‌ را یادم‌ می‌دهی؟


دو بال‌ ناتمام‌ و یک‌ آسمان‌


من‌ هنوز اول‌ قصه‌ام.


قصه...













آناهیتا الهه آبها 03-03-2012 10:06 PM

من به بن بست نرسیدم راهمو کج کردم
با تو مشکلی ندارم
با خودم لج کردم
دنبال راه فرارم از تو نه از اینجا
میدونی فایده نداره بسه دیگه رویا
تو چرا خسته نمیشی از من دیوونه
از منی که شب و روزام مث هم میمونه
تو چرا چیزی نمیگی این خودش کابوسه
قصه کم کم جون میگیره
دل یهو میپوسه
من نمیتونم بسازم خونه رویاتو
حیف پای من بریزی همه دنیاتو
من خودم اسیر راهم تو اسیرم میشی
من نمیخوام توی سختی تو کنارم باشی
....
...
..

mohammad.90 03-03-2012 10:16 PM

عروسک قصه ی من ،گهواره ی خوابت کجاست
قصر قشنگ کاغذی، پولک افتابت کجاست
بال و پر نقره ای ، کفتر عشقمو کی بست
اینه طوطی منو ،سنگ کدوم کینه شکست
عروسک قصه ی من ، زخم شکسته با تنت
بمیرمت شکسته دل چه بی صداست شکستنت
صدای عشق منو تو ، که تلخ گریه اوره
تو اون سکوت قصه ای ، شاید صدای اخره
بعد از منو تو عاشقی ، شاید به قصه ها بره
شاید با مرگ منو تو ، عاشقی از دنیا بره
عروسک قصه ی من، سوختن من ساختنمه
تو این قمار بی غرور، بردن من باختنمه
عروسک قصه ی من، شکستنت فال منه
این سایه همیشگی مرگه که دنبال منه
عروسک قصه ی من ،زخم شکسته با تنت
بمیرمت شکسته دل ،چه بی صداست شکستنت
جفت های عاشقو ببین ، از پل ابی میگزرن
عروسک قلبشونو ، به جشن بوسه میبرن
اما برای عشق ما ، اون لحظه ی ابی کجاست
عروسک قصه ی من ، پس شب افتابی کجاست
عروسک قصه ی من ، زخم شکسته با تنت
بمیرمت شکسته دل ،چه بی صداست شکستنت

hossein 03-12-2012 03:12 PM

تنهايي
 
شبي از پشت يك تنــهايي نمناك و باراني
تو را با لهجه ي گل هاي نيلوفر صدا كردم.
تمام شب براي با طراوت ماندن باغ قشنگ
آرزوهايت دعا كردم.
پس از يك جستجوي نقره اي در كوچه هاي
آبـي احسـاس تو را از بيـن گلـهايي كه در
تنهايي ام روييد با حسرت جدا كردم.
و تو در پاسخ آبي ترين موج تمناي دلم گفتي
دلم حيران و سرگردان چشمانيست رويايي
و من تنها براي ديدن زيبايي آن چشم تو را
در دشتي از تنهايي و حسرت رها كردم
همين بود آخرين حرفت و من بعد از عبور
تلخ و غمگينت حريم چشمهايم را به روي
اشكي از جنس غروب ساكت و نارنجي
خورشيد وا كردم
نميدانم چرا رفتي؟
نميدانم چرا شايد خطا كردم
و تو بي آنكه فكر غربت چشمان من باشي
نميدانم كجا؟
تا كي؟
براي چه؟
ولي رفتي و بعد از رفتنت....
باران چه معصومانه ميباريد
نميدانم چرا؟


MAHDI 03-15-2012 02:08 AM

ترانه نفرین از استاد ایرج
 
ترانه نفرین از استاد ایرج


نفرین،بر تو‌ای دنیا نفرین
ای آسمان،ای کهکشان،در کویر غم،زار و ناتوان
من ز کاروان جا مانده ام
در کشاکش این دو راهی‌ مرگ و زندگی‌ وامانده ام
کاروان مرگ من چون رسد،عمر پر گناه من طی‌ شود
آواره دنیا شدم،هم بستر غمها شدم
دیگر‌ای خدا خسته‌ام کردی،بر مرگم رضا خسته‌ام کردی
آواره دنیا شدم،هم بستر غمها شدم

از کاروان جدا شدم،در فراق او
با لاله‌های وحشی صحرا نشسته ام

ای آسمان،ای کهکشان،در کویر غم،زار و ناتوان
من ز کاروان جا مانده ام
در کشاکش این دو راهی‌ مرگ و زندگی‌ وامانده ام
در کشاکش این دو راهی‌ مرگ و زندگی‌ وامانده ام


اکنون ساعت 11:57 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)