مدامم مست می دارد نسیم جعد گیسویت
خرابم می کند هردم فریب چشم جادویت |
گوهري كز صدف كون و مكان بيرون بود
طلب از گمشدگان لب دريا مي كرد حافظ |
دست از طلب ندارم تا کام من براید
یا تن رسد با جانان یا جان ز تن براید کلیشه ای شد ! وه که جدا نمیشود نقش از تو از خیال من تا چه شود به عاقبت در طلب تو حال من به است آن یا زنخ یا سیب سیمین لب است آن یا شکر یا جان شیرین . |
در طلب ظهر رخ ماهرو
مي نگرد جانب بالا دلم |
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود |
از دوست به يادگار دردي دارم
كان درد به صد هزار درمان ندهم |
دوست آن باشد که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی |
گر دست دهد كه آستينش گيرم
ور نه بروم بر آستانش ميرم |
آستین بر روی و نقشی در میان افکندهای خویشتن پنهان و شوری در جهان افکندهای همچنان در غنچه و آشوب استیلای عشق در نهاد بلبل فریاد خوان افکندهای |
صبحم از مشرق برآمد باد نوروز از یمین عقل و طبعم خیره گشت از صنع رب العالمین
با جوانان راه صحرا برگرفتم بامداد کودکی گفتا تو پیری با خردمندان نشین گفتم ای غافل نبینی کوه با چندین وقار همچو طفلان دامنش پرارغوان و یاسمین آستین بر دست پوشید از بهار برگ شاخ میوه پنهان کرده از خورشید و مه در آستین |
اکنون ساعت 04:29 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)