بامدادي كه تفاوت نكند ليل و نهار
خوش بود دامن صحرا و تماشاي بهار |
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی |
روزي كه چرخ از گل ما كوزه ها كند
زنهار كاسه سر ما پر شراب كن |
روزي زلپ يار ربودم بوسي
گفتا كه تو هم بي ادبي هم لوسي گفتم چه بود گناه آن بوسه ي من گفتا لب و ول كردي و لپ مي بوسي |
یا رب از ابر هدایت برسان بارانی
پیشتر زانکه چو گردی زمیان برخیزم |
مژده وصل تو كو كز سر جان برخيزم
طاير قدسم و از دام جهان برخيزم |
در وصل هم زعشق تو اي گل در آتش
عاشق نمي شوي كه ببيني چه ميكشم با عقل آب و عشق به يك سو نميرود بيچاره من كه ساخته از آب و آتشم |
با من آميزش او الفت موج است و كنار
دم به دم با منو پيوسته گريزان از من |
من از بیگانگان هرگز ننالم
که با من هرچه کرد آن آشنا کرد |
گه همچو باز آشنا بر دست تو پر می زنم گه چون کبوتر پرزنان آهنگ بامت می کنم گر غایبی هر دم چرا آسیب بر دل می زنم ور حاضری پس من چرا در سینه دامت می کنم ... |
اکنون ساعت 03:25 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)