هر گریه ای،تلافی و تاوان خنده ای ست
بی غم در این جهان،چه کسیآفریده شد؟! ل |
لطیفهایست نهانی که عشق از او خیزد
که نام آن نه لب لعل و خط زنگاریست ک |
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشی ش |
شیر در بادیه عشق تو روباه شود
آه از این راه که در وی خطری نیست که نیست و |
واي چه خسته مي كند تنگي اين قفس مرا
پير شدم نكرد از اين رنج و شكنجه بس مرا // ب |
بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت
و اندر آن برگ و نوا خوش نالههای زار داشت گ |
گوهر جام جم از کان جهانی دگر است
تو تمنا ز گل کوزه گران می داری م |
مزن ز چون و چرا دم که بنده مقبل
قبول کرد به جان هر سخن که جانان گفت ق |
قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند
بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم غ |
غیرت عشق زبان همه خاصان ببرید
کز کجا سر غمش در دهن عام افتاد ع |
عاشق از قاضی نترسد می بیار
بلکه از یرغوی دیوان نیز هم ر |
رفت از بر من آنکه مرا مونس جان بود
دیگر به چه امید در این شهر توان بود // د |
دانست که خواهد شدنم مرغ دل از دست
وز آن خط چون سلسله دامی نفرستاد س |
سحر با باد ميگفتم حديث آرزو مندي |
مگر خضر مبارک پی تواند
که این تنها بدان تنها رساند ا |
الا يا ايها الساقي ادركسن وناولها |
بهر امتحان ای دوست گر طلب کنی جان را
آنچنان برافشانم کز طلب خجل مانی // ی |
يكي درد و يكي درمون پسندد |
حرف یادت رفت
دانی که چیست حاصل انجام عاشقی جانانه را ببینی و جان را فدا کنی ب |
بدان اميــد كه قصري بنا كني روزي
به تيشه كلبه آباد خويش مكن ويران // هر چی خودت دوست داری |
|
دارد به سحر دعا اثرها
دست من و دامن سحرها ش |
شيشه دل را شكستن احتياجش سنگ نيست |
ندارم به جز دل مکانی برایت
اگر عیب این خانه تنگی نباشد // و |
وفا خواهی جفاکش باش حافظ فاِنَ الربحِ والخسران والتجر خ |
خیال شهسواری پخت و شد ناگه دل مسکین |
فلک را گهر در صدف چون تو نیست
فریدن و جم را خلف چون تو نیست چ |
فکند زمزمه عشق در حجاز وعراق
نوای بانگ غزلهای حافظ شیرازی ذ |
چون باده باز بر سرم خم رفت کف زنان
حافظ که دوش از لب ساقی شنید ط |
طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد
در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد // گ |
گفتم که لبت گفت لبم آب حیات گفتم دهنت گفت زهی حب نبات گفتم سخن تو گفت حافظ گفتا شادی همه لطیفه گویان صلوات س |
گل یار حسن گشته و بلبل قرین عشق
آن را تفضلی نه واین را تبدلی ل |
لازمه عاشقیست رفتن و دیدن ز دور
و رنه ز نزدیک هم رخصت دیدار هست // ت |
تو خود مشتاق بودی،عشق تو عشق آفرینی بود
وباید این میان من پس دهم یک عمر تاوانت! چ |
تو مگو ما را بدان شه بار نیست با کریمان کارها دشوار نیست هر چی دوست داشتی! |
چه خوش گفت جمشید با تاج و گنج
که یک جو نیرزد سرای سپنج ر |
راهی دراز بود وزمین همسفر نداشت
مثل زمانه،همنفسی،آفریده شد ق |
قسام بهشت و دوزخ آن عقده گشای
ما را نگذارد که در آئیم ز پای پ |
خيلي سخته اگه ميشه يه كلمه جديد بگيد .
|
پدر خوبست و مادر نازنین است
برادر میوه روی زمین است بگردی دور دنیا را سراسر نبینی مونسی مانند خواهر ر |
اکنون ساعت 08:29 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)