مرا از آن چه که بیرون شهر صحراییست
قرین دوست به هر جا که هست خوش جاییست |
تا تواني رفع غم از چهرهء غمناك كن
در جهان گرياندن آسان است اشكي پاك كن |
نگاری چابکی شنگی گله دار
ظریفی مهوشی ترکی قبا پوش |
شبست و شاهد و شمع و شراب و شیرینی
غنیمتست چنین شب که دوستان بینی |
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور |
روی کار دیگران و پشت کار من یکی است
روز و شب در دیدهٔ شبزندهدار من یکی است |
واما ت_:2:
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست دل سودا زده از غصه دو نیم افتادست |
تا از خودی خود نبریدند عزیزان
چون نی به مقامی نرسیدند عزیزان |
نماز شام غریبان چو گریه آغازم
به مویه های غریبانه قصه پردازم |
ما رخت خود به گوشهٔ عزلت کشیدهایم
دست از پیاله، پای ز صحبت کشیدهایم |
اکنون ساعت 10:40 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)