بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد
بهار عارضش خطی به خون ارغوان دارد ر |
رقص بر شعر تر و ناله نی خوش باشد
خاصه رقصی که در آن دست نگاری گیرند ص |
صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت گ |
گو رمقی بیش نماند از ضعیف
چند کند صورت بیجان بقا ج |
جز به تو، از سوز عشق با که بنالم
جز ز تو، درمان درد، از که بجویم؟ خ |
خرم آن روز كزين منزل ويران بروم
راحت جان طلبم وز پي جانان بروم م |
مزن ز چون و چرا دم که بنده مقبل
قبول کرد به جان هر سخن که جانان گفت س |
سرشک گوشه گیران را چو دریابند در یابند
رخ مهر از سحرخیزان نگردانند اگر دانند ع |
عشقت به دست طوفان خواهد سپرد حافظ
چون برق از این کشاکش پنداشتی که جستی ظ |
ظلم ماری است که هرکه پرورذش
اژذهایی شد وفرو بردش ذ |
اکنون ساعت 05:21 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)