خدایا...خدایا
تورو از خاطرم برده تب تلخ فراموشی دارم خو میکنم با این فراموشی وخاموشی چرا چشم دلم کوره عصای رفتنم سسته کدوم موج پریشونی تو رو از ذهن من شسته خدایا فاصله ات تا من خودت گفتی که کوتاهه از اینجا که من ایستاده ام چقدر تا آسمون راهه من از تکرار بیزارم از این لبخند پژمرده از این احساس یاسی که تو رو از خاطرم برده به تاریکی گرفتارم شبم گم کرده مهتابو بگیر از چشمای کورم عذای کهنه ی خوابو چرا گریه ام نمی گیره مگه قلب من از سنگه خدایا من کجا میرم کجای جاده دل تنگه میخوام عاشق بشم اما تب دنیا نمی ذاره سر راه بهشت من درخت سیب میکاره |
چه خواهیم گفت...؟
|
میخوام بگم حرف دلو اما نمیدونم چرا
میخوام بگم تا توبودی زندگیم یه رنگی داشت کنار کلبه تو دل یه سرو سامانی دیگه داشت شاید من برم یه جای دور یجای دور از همه ادما تکه کنم به سنگ غم بشینم بگم از دل سنگ سوختم ساختم شکستم نشستم پرم شکست خزیدم به عشق دیدن تو هرروز هر شب بودم تا ببینم اون رویت ولی زدی شکستی تمام تار پودم تو دلم یه غم دارم اندازه کوه دراک تومیدونی اون کوه کجاست میخوام برم بیدقنبری یه هوایی تازه کنم بعدش برم تو شاهچراغ نماز هاجات بخونم شاید برم حافظیه یه فال حافظ بگیرم تقدیم به اونی که امروز زد دلمو شکست |
من یه قلبم که هنوزم می زنه برای عشقت
زندگیشو جا گذاشته توی ماجرای عشقت قلبم میزنه برای عشقت تو یه اسمی که همیشه می مونه تو خاطراتم تو گذاشتی و پریدی من هنوز تو ماجراتم من یه دلداده ی خسته تو کتابای نبسته تویی عکس یه عروسک که تو آیینه نشسته کاش دلش نیاد زمونه برای ما کم بذاره کاشکی دنیا ما دو تا رو سر راه هم بذاره |
تو اینجا نیستی؟ تو اینجا نیستی ! تنهای تنها ، با سکوتی سخت درگیرم و می دانم ، اگر دیگر نیایی ، در غروبی سرد و غمبار و پر از تردید می میرم ! امید بازگشت تو ، مرا زنده نگه می دارد و آری تو می آیی ! تو می آیی بهانه من ، و می دانم دوباره شاخه های خشک احساسم ، جوانه می زند ، لبریز از عشق و شکوه زندگی می گردد و با تو ، تمام لحظه های تلخ پاییز و زمستان را ، تمام لحظه های بی تو بودن را ، تمام خاطرات سرد و بی روح نبودت را ، شبیه قاصدک ، در دست های باد می اندازد و دیگر ، به آن فصل پر از دلتنگی و سرما نیندیشد ! تو می آیی بهانه من ،تو می آیی ، و شوق دیدنت ، این شاخه های خشک را زنده نگه می دارد و تنها به شوق تو ، سکوت ژرف و سرد مرگ را بدرود می گوید |
می پرستمت ، می دانی ؟
به اندازه ی تمامی سر سبزی همین درخت رو به رو دلگير می شوی گريه می کنی حواسم نبود ، زمستان است ! |
بس که جفا ز خار گل دید دل رمیده ام همچو نسیم از این چمن پای برون کشیده ام شمع طرب ز بخت ما آتش خانه سوز شد گشت بلای جان من عشق به جان خریده ام حاصل دور زندگی صحبت آشنا بود تا تو ز من بریده ای من ز جهان بریده ام تا به کنار بودیم بود به جا قرار دل رفتی و رفت راحت از خاطر آرمیده ام تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده ام چون به بهار سر کند لاله ز خاک من برون ای گل تازه یاد کن از دل داغ دیده ام یا ز ره بی وفا بیا یا ز دل رهی برو سوخت در انتظار تو جان به لب رسیده ام |
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخههای شسته، باران خورده، پاک آسمان آبی و ابر سپید برگهای سبز بید عطر نرگس، رقص باد نغمه شوق پرستوهای شاد خلوت گرم کبوترهای مست نرم نرمک می رسد اینک بهار خوش به حال روزگار خوش به حال چشمه ها و دشتها خوش به حال دانهها و سبزهها خوش به حال غنچههای نیمهباز خوش به حال دختر میخک که می خندد به ناز خوش به حال جام لبریز از شراب خوش به حال آفتاب ای دل من گرچه در این روزگار جامه رنگین نمی پوشی بکام باده رنگین نمی بینی به جام نقل و سبزه در میان سفره نیست جامت از آن می که می باید تهی است ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار گر نکوبی شیشه غم را به سنگ هفت رنگش میشود هفتاد رنگ «فریدون مشیری |
اگر چرخ وجود من از این گردش فروماند بگرداند مرا آن کس که گردون را بگرداند اگر این لشکر ما را ز چشم بد شکست افتد به امر شاه لشکرها از آن بالا فروآید اگر باد زمستانی کند باغ مرا ویران بهار شهریار من ز دی انصاف بستاند شمار برگ اگر باشد یکی فرعون جباری کف موسی یکایک را به جای خویش بنشاند مترسان دل مترسان دل ز سختیهای این منزل که آب چشمه حیوان بتا هرگز نمیراند رایناکم رایناکم و اخرجنا خفایاکم فان لم تنتهوا عنها فایانا و ایاکم و ان طفتم حوالینا و انتم نور عینانا فلا تستیاسوا منان فان العیش احیاکم شکسته بسته تازیها برای عشقبازیها بگویم هر چه من گویم شهی دارم که بستاند چو من خود را نمییابم سخن را از کجا یابم همان شمعی که داد این را همو شمعم بگیراند |
اکنون ساعت 12:14 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)