بشارت....
اي دل بشارت ميدهم خوش روزگاري ميرسد يا درد و غم طي ميشود، يا شهرياري ميرسد گر كارگردان جهان، باشد خداي مهربان اين كشتي طوفان زده هم بر كناري ميرسد انديشه از سرما مكن سر ميشود دورانِ وي شب را سحر باشد ز پي، آخر بهاري ميرسد اي منتظر! غمگين مشو قدري تحمّل بيشتر گردي بپا شد در افق، گوئي سواري ميرسد! يار همايون منظرم آخر درآيد از درماميد خوش ميپرورم زين نخل باري ميرسد كي بوده است و كي شود ملك غزل بيجكمران هر دوره آنرا خواجهاي يا شهرياري ميرسد «مفتون» منال از يار خود گر با تو گاهي تلخ شد كز گل بدان لطف و صفا گه نيش و خاري ميرسد... مفتون اميني |
گفتمش آغاز درد عشق چيست؟ |
عشق با غرور زيباست ولي اگر عشق را به قيمت فرو ريختن ديوار غرور گدايي كني... آن وقت است كه ديگر عشق نيست صدقه است |
می گفت عاشقم, دوستش دارم و بدون او هیچم و برای او زنده هستم... |
در خانه دل ما را جز یار نمی گنجد چون خلوت یار اینجاست اغیار نمی گنجد در کار دو عالم ما چون دل به یکی دادیم جز دست یکی ما را در کار نمی گنجد مستیم و در این مستی بیخود شده از هستی در محفل ما مستان هشیار نمی گنجد اسرار دل پاکان با پاک دلان گویید کاندر دل نامحرم اسرار نمی گنجد گر عاشق دلداری با غیر چه دل داری کان دل که در او غیر است دلدار نمی گنجد از بخل و حسد بگذر در ما و تویی منگر با مساله توحید این چار نمی گنجد گر انس به حق داری از خلق گریزان شو کآدم چو بهشتی شد در نار نمی گنجد انسان چو موحد شد در شرک نمی ماند آری گل این بستان با خار نمی گنجد گفتار فواد آری در پرده بود لیکن آنجا که بود کردار گفتار نمی گنجد |
تو میدانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است
چه زجری میکشد انکس که انسان است و از احساس سر شار است |
من زندگی را با رنگین كمان بال پروانهها میسرایم روشنایی بود كه میل بودنم بخشید اكنون به دل آتش میروم! شعله میشوم و بدینسان جاودانه روشنایی میشوم... .. .. . |
بی همگان به سر شود بی تو به سر نمی شود
داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی شود |
حال من دست خودم نيست
ديگه آروم نمي گيرم... دلم از کسي گرقته که مي خوام براش بميرم... باز سرنوشت و انتهاي آشنايي باز لحظه هاي غم انگيز جدايي باز لحظه هاي ناگزير دل بريدن بازم آخر راه و حس تلخ نرسيدن پاي دنياي تو موندن مث عاشق هاي عالم تا منو ببخشي آخر تا دلت بسوزه کم کم مثل آيينه روبرومه حس با تو بودن من دارم ازدست تو مي رم عاشقي کن منو نشکن باز سرنوشت و انتهاي آشنايي باز لحظه هاي غم انگيز جدايي باز لحظه هاي ناگزير دل بريدن بازم آخر راه و حس تلخ نرسيدن نرسيدن... |
|
اکنون ساعت 12:29 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)