کافاق روي روز کند همچو شب سياه
وز غم نه افتاب برآيد دگر نه ماه |
هان اي دل عبرت بين از ديده نظر كن هان
ايوان مدائن را آيينه عبرت دان |
نثار روي تو هر برگ گل که در چمن است
فداي قد تو هر سروبن که بر لب جوست |
ترک من گفتی و جا دردل دشمـــن کردی کس به دشمن نکــــند آنچه تو با من کردی شمسی بغدادی |
یارب کی آن صبا بوزد کز نسیم آن گردد شمامه ی کرمش کار ساز من |
دور از خس وخاكم كن، موجي زن و پاكم كن
وين قصه مگو با كس، كي بود و كجا ؟ دريا ! |
شعر
اي بر سر بالينم، افسانه سرا دريا !
افسانه عمري تو، باري به سرآ دريا . *** اي اشك شبانگاهت، آئينه صد اندوه، وي ناله شبگيرت، آهنگ عزا دريا . {پپوله}{پپوله}{پپوله}{پپوله} |
اول آن کس که خریدار شدش من بودم باعــث گـــرمی بازار شــدش مــن بودم |
مرا و سرو چمن را به خاک راه نشاند
زمانه تا قصب نرگس قباي تو بست |
تا چند زنم بروی دریاها خشت
بیزار شدم ز بت پرستان کنشت خیام که گفت دوزخی خواهد بود که رفت به دوزخ و که آمد ز بهشت! |
اکنون ساعت 03:38 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)