پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره واژه ای (http://p30city.net/showthread.php?t=3981)

Omid7 05-23-2010 03:53 PM

یکی دل داشتم پر خون شد آن هم از کفم بیرون
کجا افتاد آن مجنون، درین دوران؟ نمی‌دانم

raha_10 05-23-2010 04:00 PM

در رخ ساقی مجنون تر از او
به سان لیلی دیوانه شدم کافیست
(خودم)

آريانا 05-23-2010 10:20 PM

ترسابچه‌ای ناگه قصد دل و جانم کرد
سودای سر زلفش رسوای جهانم کرد
زو هر که نشان دارد دل بر سر جان دارد
ترسابچه آن دارد دیوانه از آنم کرد

Omid7 05-23-2010 10:38 PM

سعدیا عمر گران مایه به پایان آمد
همچنان قصه سودای تو را پایان نیست

آريانا 05-23-2010 10:44 PM

من کیم یک شبنم از دریای بی‌پایان تو
گر رسد بویی از آن دریا به یک شبنم رواست

آیلین 05-23-2010 10:49 PM

یک قطره آب بود و با دریا شد
یک ذره خاک و با زمین یکتا شد

Omid7 05-23-2010 11:41 PM

در همه جاي اين زمين هم نفسم كسي نبود
زمين ديار غربت است از اين ديار خسته ام

raha_10 05-24-2010 08:02 AM

من عمر این زمینم آغاز برگ و برکه
در گردش نگاهی از تو به تو رسیدن

آريانا 05-24-2010 02:25 PM

گفت مرا چرخ فلک عاجزم از گردش تو
گفتم این نقطه مرا کرد که پرگار شدم

raha_10 05-24-2010 03:02 PM

ساقیا جام میم ده که نگارنده ی غیب
نیست معلوم که در گردش پرگار چه کرد
امیدوارم درست نوشته باشم.

فرانک 05-24-2010 03:38 PM

ساقیا بر خیز و در ده جام را
خاک بر سر کن غم ایام را

Omid7 05-24-2010 04:49 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط raha_10 (پست 153348)
ساقیا جام میم ده که نگارنده ی غیب
نیست معلوم که در گردش پرگار چه کرد
امیدوارم درست نوشته باشم.

;)
ساقیا جام میام ده که نگارنده غیب
نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد
آن که پرنقش زد این دایره مینایی
کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد ...

-------------------------------------------------------

گفتی به غمم بنشین یا از سر جان برخیز
فرمان برمت جانا بنشینم و برخیزم

فرانک 05-24-2010 08:07 PM

شب تنهاییم در قصد جان بود
خیالش لطفهای بیکران کرد

Omid7 05-24-2010 08:28 PM

او صبر خواهد از من بختی که من ندارم
من وصل خواهم از وی قصدی که او ندارد

raha_10 05-25-2010 09:50 AM

شب وصل است و طی شد نامه ی هجر
سلام فیه حتی مطلع الفجر

مجتب 05-25-2010 06:09 PM

مکن به نامه سیاهی ملامت من مست

که آگه است که تقدیر بر سرش چه نوشت

saniz 05-25-2010 06:34 PM

مـن هیچ ندانم که مرا آن که سرشت
از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت

فرانک 05-25-2010 08:47 PM

دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ

topic_sun 05-25-2010 09:17 PM

ساقیا سایه ی ابر است و بهار و لب جوی
من نگویم چه کن اراهل دلی خود تو بگوی

Omid7 05-25-2010 10:43 PM

چشم آسايش كه دارد از سپهر تيزرو
ساقيا جامي به من ده تا بياسايم دمي

natanaeil 05-25-2010 10:55 PM

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا

Omid7 05-25-2010 11:00 PM

کاش بودند به گیتی استوار دیرپای
دوستان در دوستی چون دشمنان در دشمنی

natanaeil 05-25-2010 11:13 PM

از جان طمع بریدن آسان بود و لیکن
ازدوستان جانی مشکل توان بریدن

Omid7 05-25-2010 11:14 PM

مرنجان دلم را كه اين مرغ وحشي
ز بامي كه برخاست مشكل نشيند

natanaeil 05-25-2010 11:24 PM

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم

parisun 05-25-2010 11:27 PM

ساقیا آمدن عید مبارک بادت
وان مواعید که کردی مرواد از یادت

Omid7 05-25-2010 11:31 PM

حافظ شب هجران شد بوي خوش وصل آمد
شاديت مبارك باد اي عاشق شيدايي

natanaeil 05-26-2010 12:53 AM

میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز

Omid7 05-26-2010 01:30 AM

هر شبی روزی و هر روز زوالی دارد
شب وصل من و معشوق مرا آخر نیست

topic_sun 05-26-2010 08:56 AM

تا نفس های تو در تاریکی شب ،گرم وجاری است
می شود شب را تحمل کرد با مراد هایش

raha_10 05-26-2010 11:39 AM

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا

Omid7 05-26-2010 03:15 PM

با مدعي مگوييد اسرار عشق و مستي
تا بي خبر بميرد در درد خود پرستي

مجتب 05-26-2010 03:18 PM

بر آستانه میخانه هر که یافت رهی

ز فیض جام می اسرار خانقه دانست

natanaeil 05-26-2010 03:35 PM

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

Omid7 05-26-2010 07:32 PM

الا اي پير فرزانه مكن عيبم ز ميخانه
كه من در ترك پيمانه دلي پيمان شكن دارم

saniz 05-26-2010 07:54 PM

تا به گیسوی تو دست ناسزایان کم رسد

هر دلی از حلقه‌ای در ذکر یارب یارب است

Omid7 05-26-2010 08:01 PM

دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود
دل که از ناوک مژگان تو در خون میگشت
باز مشتاق کمانخانه ابروی تو بود

MAHDI 05-26-2010 09:05 PM

شب قدرست وصل او شب قبرست هجر او
شب قبر از شب قدرش کرامات و مدد بیند


Omid7 05-26-2010 10:21 PM

وه که جدا نمی‌شود نقش تو از خیال من
تا چه شود به عاقبت در طلب تو حال من
ناله زیر و زار من زارترست هر زمان
بس که به هجر می‌دهد عشق تو گوشمال من

MAHDI 05-26-2010 10:34 PM

از هجر تو پرهیزم در عشق تو برخیزم
شمس الحق تبریزم ای دوست مخسب امشب


اکنون ساعت 07:29 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)