تو را که هر چه مراد است در جهان داری چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری بخواه جان و دل از بنده و روان بستان که حکم بر سر آزادگان روان داری |
يار بيگانه مشو تا نبری از خويشم
غم اغيار مخور تا نکنی ناشادم |
مي خورد خون دلم مردمك ديده سزاست
كه چرا دل به جگرگوشه مردم دادم |
مجد دین سرور و سلطان قضات اسماعیل که زدی کلک زبان آورش از شرع نطق
ناف هفته بد و از ماه رجب کاف و الف که برون رفت از این خانهی بینظم و نسق کنف رحمت حق منزل او دان و آنگه سال تاریخ وفاتش طلب از رحمت حق |
قسم به حشمت و جاه و جلال شاه شجاع
که نیست با کسم از بهر مال و جاه نزاع |
عاشق روي جواني خوش نو خاسته ام
وز خدا دولت اين غم به دعا خواسته ام |
مرا روز ازل كاري بجز رندي نفرمودند
هر آن قسمت كه آنجا رفت از آن افزون نخواهد شد خدارا محتسب مارا بفرياد دف و ني بخش كه ساز شرع از اين افسانه بي قانون نخواهد شد |
دل ميرود زدستم صاحبدلان خدا را
دردا كه راز پنهان خواهد شد آشكارا |
اساس توبه كه در محكمي چو سنگ نمود
ببين كه جام زجاجي چه طرفه اش بشكست |
تا گنج غمت در دل ويرانه مقيم است
همواره مرا كوي خرابات مقام است |
تو و طوبي و ما و قامت يار
فکر هر کس به قدر همت اوست |
تا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام
شمهای از نفحات نفس یار بیار |
راز درون پرده ز رندان مست پرس
کاين حال نيست زاهد عالي مقام را |
آن نيست كه حافظ را رندي بشد از خاطر
كاين سابقه پيشين تا روز پسين باشد |
دی در گذار بود و نظر سوی ما نکرد
بیچاره دل که هیچ ندید از گذار عمر |
رندي آموز و كرم كن كه نه چندان هنر است
حيواني كه ننوشد مي و انسان نشود |
در هر طرف که ز خیل حوادث کمینگهیست
زان رو عنان گسسته دواند سوار عمر |
رحم كن بر من مسكين وبه فريادم رس
تا به خاك در آصف نرسد فريادم |
می خور به بانگ چنگ و مخور غصه ور کسی
گوید تو را که باده مخور گو هوالغفور |
رقص بر شعر تر وناله ني خوش باشد
خاصه رقصي كه در آن دست نگاري گيرند |
ترک درویش مگیر ار نبود سیم و زرش
در غمت سیم شمار اشک و رخش را زر گیر |
رونق عهد شباب است دگر بستان را
:53: میرسد مژده گل بلبل خوش الحان را |
اي صبا با ساکنان شهر يزد از ما بگو
کاي سر حق ناشناسان گوي چوگان شما |
ای صبا گر به جوانان چمن بازرسی
:53: خدمت ما برسان سرو و گل و ریحان را |
اگر چه حسن تو از عشق غیر مستغنیست
من آن نیم که از این عشقبازی آیم باز |
آن که بودي وطنش ديده حافظ يا رب
به مرادش ز غريبي به وطن بازرسان |
نگشاید دلم چو غنچه اگر
ساغری از لبش نبوید باز |
ز روي دوست دل دشمنان چه دريابد
چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا |
ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما
:53: آب روی خوبی از چاه زنخدان شما |
اگر آن ترک شيرازي به دست آرد دل ما را
به خال هندويش بخشم سمرقند و بخارا را |
اي دل مباش يكدم خالي ز عشق و مستي
وانگه برو كه رستي از نيستي و هستي |
يار مردان خدا باش که در کشتي نوح
هست خاکي که به آبي نخرد طوفان را |
اي كه با سلسله زلف دراز آمده اي
فرصتت باد كه ديوانه نواز امده اي |
يار مردان خدا باش که در کشتي نوح
هست خاکي که به آبي نخرد طوفان را |
نقل قول:
آقا فرشيد، به پست قبلي خودت تو اين تايپيك نگاه كن، همين بيت رو گفتي نبايد تكراري بگي |
ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما
:53: آب روی خوبی از چاه زنخدان شما |
اي شاهد قدسي که کشد بند نقابت
و اي مرغ بهشتي که دهد دانه و آبت |
تا بر دلش از غصه غباری ننشیند
ای سیل سرشک از عقب نامه روان باش |
شوخی نرگس نگر که پيش تو بشکفت
چشم دريده ادب نگاه ندارد |
دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند
خواجه آن است که باشد غم خدمتگارش |
اکنون ساعت 11:17 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)