:d
آزادهٔ ما برگ سفر هیچ ندارد جز دامن خالی به کمر هیچ ندارد |
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا |
از چرخ به هر گونه همیدار امید
وز گردش روزگار میلرز چو بید گفتی که پس از سیاه رنگی نبود پس موی سیاه من چرا گشت سفید |
دور است سر آب از این بادیه هش دار
تا غول بیابان نفریبد به سرابت |
تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد
چند از پی هر زشت و نکو خواهی شد گر چشمه زمزمی و گر آب حیات آخر به دل خاک فرو خواهی شد |
درویش نمیپرسی و ترسم که نباشد
اندیشه آمرزش و پروای ثوابت |
تا نگوئی که من اینجا ز چه مست افتادم
هیچ هشیار نیامد که نشد مست اینجا |
ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت
و ای مرغ بهشتی که دهد دانه و آبت |
تا بود گوی کواکب در خم چوگان چرخ
گوی دلها در خم زلف چو چوگان تو باد |
در صومعه زاهد و در خلوت صوفی
جز گوشه ابروی تو محراب دعا نیست |
اکنون ساعت 08:18 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)