که ای بلندنظر شاهباز سدره نشین
نشیمن تو نه این کنج محنت آبادست م |
مجو درستی عهد از جهان سست نهاد
که این عجوز عروس هزاردامادست ت |
ترسم این قوم که بر دُردکشان می خندند
در سر کار خرابات کنند ایمان را ل |
لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است
وز پی دیدن او دادن جان کار من است ن |
ننگرد دیگر به سرو اندر چمن
هرکه دید آن سرو سیم اندام را آ |
این مدت عمر ما چو گل ده روز است
خندان لب و تازهروی میباید بود و |
وگر چنان که در آن حضرتت نباشد بار
برای دیده بیاور غباری از در دوست ض |
ضمیرم را ز معنی بهره ور کن خیال فاسد از طبعم بدر کن ع |
عراق و فارس گرفتی به شعر خوش حافظ
بیا که نوبت بغداد و وقت تبریز است ز |
زمانه گر نه زر قلب داشتی کارش
به دست آصف صاحب عیار بایستی ش |
اکنون ساعت 05:23 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)