یار بارافتاده را در کاروان بگذاشتند
بیوفا یاران که بربستند بار خویش را |
از آن روز برنان گرمی رسیدی
که گر ناشتائیست نانش رسانی |
یک جرعه می کهن ز ملکی نو به
وز هرچه نه می طریق بیرون شو به در دست به از تخت فریدون صد بار خشت سر خم ز ملک کیخسرو به |
هیچ است آن دهان و نبینم از او نشان
موی است آن میان و ندانم که آن چه موست شبت خوش:53: |
تویی که رخش ترا از برای پای انداز
زمانه اطلس نه توی آسمان دارد شب خوش |
دلی بستم به آن عهدی که بستی
تو آخر هر دو را با هم شکستی |
یا ربا این لطفها را از لبش پاینده دار
او همه لطفست جمله یا ربش پاینده دار |
رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید |
در نیمه شب ها،عشقبازان با دلی سر شار از امید
از باغ شعر تو غزلبرگی به بال آه میبندند |
در جنب بحر جود تو از ذره کمتر است
صد گنج شایگان که ببخشی به رایگان |
اکنون ساعت 03:13 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)