|
|
behnam5555 |
12-14-2010 08:54 PM |
خلاف آمد عادت
همه ما عادتهايي داريم . اين عادتها در روان ما محكم و استوار شده اند بطوريكه بر اساس يك ضرب المثل قديمي حتي مدعي شده اند كه « ترك عادت موجب مرض است » !
عادتها ممكن است خوب يا بد باشند ، بعبارتي نفس عادت چيز بدي نيست بلكه بستگي به اين دارد که ما به چه چيزي عادت داشته باشيم . از انواع عادتها مي توان به عادت مطالعه ، نظم ، دروغ گفتن ، شوخ بودن ، كسالت ، غمگين بودن ، سخن چيني ، سبكسري ، تحقيق ، و... اشاره نمود .
مثلا يكي از دوستانم عادت دارد با عينك بد بيني به همه چيز نگاه كند ، در پشت همه حوادث و برنامه ها ، نقشه از پيش تعيين شده را حدس مي زند و اينكه اينهم مثل موارد قبلي ناكام خواهد ماند . يكي ديگر از دوستانم عادت به خودبزرگ بيني دارد ، بنظر او آسمان هفتم سوراخ شده و او را كه پر از فضايل و كمالات است به جامعه بشري هديه كرده است ، همه بايد بنوعي در خدمت او باشند و اوست كه از اقيانوس هنرهايش همه را سيراب مي كند . در عوض دوستي هم دارم كه عجيب عادت به تواضع و فروتني دارد ، بيشتر از آنچه حرف مي زند عمل مي كند و هميشه در مقابل ديگران چنان وانمود مي كند كه انگار آنان از برتري خاصي برخوردارند ، گاهي حتي در برابر نوجوانان چنان رفتار صميمانه اي از او ديده ام كه باعث تعجب من شده است .
افاضات :
سالها پيش داستاني را در تذكره الاولياء خواندم كه خيلي بدلم نشست .
فردي از بزرگان قوم که صاحب جاه و مقام و ثروت زیادی بوده به نزد عارفي مي رود تا سالك راه حق شود . عارف نگاهي به او ميكند و نسخه اي عجيب برايش مي پيچد بدين قرار كه او بايد در زنبيلي مقداري گردو بريزد و در فلان چهار راه معروف شهر نشسته و كودكان را بدور خود جمع نمايد آنگاه از آنان بخواهد كه در عوض دريافت يكدانه گردو يکعدد پس گردني به او بزنند !
فكر مي كنم آن بزرگِ قوم عادت به فخر فروشي داشته كه با اين عمل بايد امتحان مي شد و ترك عادت مي كرد . ولي با همه اين احوال من عادتهايي دارم كه بعضي ها خوبند و بعضي ها بد ؛ قدم اول شناخت اين عادتهاي دروني منست و بعد هم ترك عادتهاي بد است كه آنهم فكر كنم شاید با چند تا پسِ گردني قابل حل باشد !
|
behnam5555 |
12-14-2010 08:57 PM |
آهوی وحشی
الا ای آهوی وحشی کجائی
مرا با تست چندین آشنایی
دو تنها و دو سرگردان دو بیکس
دد و دامت کمین از پیش و از پس
بیا تا حال یکدیگر بدانیم
مراد هم بجوئیم ار توانیم
که میبینم که این دشت مشوّش
چراگاهی ندارد خرّم و خوش
که خواهد شد بگوئید ای رفیقان
رفیق بیکسان یارغریبان
مگر خضر مبارک پی در آید
ز یمن همتش کاری بر آید
چنینم هست یاد از پیر دانا
فراموشم نشد هرگز همانا
که روزی رهروی در سرزمینی
بلطفش گفت رندی ره نشینی
که ای سالک چه در انبانه داری
بیا دامی بنه گر دانه داری
جوابش داد گفتا دام دارم
ولی سیمرغ می باید شکارم
بگفتا چون بدست آری نشانش ؟
که از ما بی نشانست آشیانش
نکرد آن همدم دیرین مدارا
مسلمانان مسلمانان خدا را
مگر خضر مبارک پی تواند
که این تنها بدان تنها رساند
افاضات :
این شعر منسوب به حافظ است و خواندن آن آرامش خاصی به ما می دهد . برای ما پر از راز ، رمز، معنا و مضمون است . منظور ازآهوی وحشی کیست ؟ دو تنها ، بیکس و سرگردان کیانند ؟ سیمرغ کجاست ؟ خضر کو ؟ ... ولی زمزمه این شعر در حالت دلگیری گاهگاهی معجزه می کند .
|
behnam5555 |
12-15-2010 08:23 PM |
هفت پند مولانا
http://www.aftab.ir/lifestyle/images...97b7125802.jpg
۱) در بخشیدن خطای دیگران مانند شب باش .
۲) در فروتنی مانند زمین باش .
۳ )در مهر و دوستی مانند خورشید باش.
۴) هنگام خشم و غضب مانند کوه باش.
۵) در سخاوت و کمک به دیگران مانند رود باش .
۶) در هماهنگی و کنارآمدن با دیگران مانند دریا باش .
۷) خودت باش همانگونه که مینمایی .
|
behnam5555 |
12-15-2010 08:28 PM |
زندگی سردار ملی
http://www.aftab.ir/lifestyle/images...e50b65241c.jpg
ستارخان قره داغی (۱۲۹۳ ۱۲۴۶ خورشیدی) سومین پسر حاج حسن قراجه داغی در ارسباران به دنیا آمد. سوابق زندگی او در دوران کودکی و نوجوانی تا درگیری های جنبش مشروطه چندان معلوم نیست. از اطلاعات جسته و گریخته ای که از وی به دست آمده است، درمی یابیم که او با پدر خود در روستاهای اطراف ارسباران به شغل پارچه فروشی مشغول بوده است.
ستارخان پس از قتل برادرش اسماعیل به دست نیروهای دولتی به همراه خانواده خود به تبریز مهاجرت کرد و در محله امیرخیز اقامت گزید و از داش ها و لوطی های آن محله شد.
وی مدتی جزو سواران حاکم خراسان بود، از آنجا به عتبات عالیات سفر کرد، پس از چندی به تبریز بازگشت و به مباشری املاک محمدتقی صراف مشغول و سپس به توصیه رضاقلی خان سرتیپ وارد خدمت قراسوران (ژاندارمری) شد و حفاظت راه مرند و خوی به او محول شد. چندی بعد مورد توجه مظفرالدین میرزا (ولیعهد) قرار گرفت، ضمن دریافت لقب خانی، از تفنگداران ولیعهد در تبریز محسوب شد. ستارخان بنابر عادت لوطی گری در یکی از درگیری های خود با ماموران محمدعلی میرزا (ولیعهد) در تبریز، مورد تعقیب قرار گرفت، از شهر گریخت و مدتی به راهزنی پرداخت. سپس با وساطت بزرگان و معتمدان محل به شهر بازگشت و دلالی اسب را پیشه خود کرد.
با شروع انقلاب مشروطه در تهران و گسترش آن در سراسر کشور، مجاهدین و آزادیخواهان آذربایجانی و قفقازی به فرماندهی ستارخان و باقرخان به حمایت از مشروطیت ایران قیام کردند و در مقابل قوای ۳۵ تا ۴۰ هزار نفری اعزامی از مرکز و خوانین محلی به فرماندهی عبدالمجید میرزا عین الدوله که برای سرکوبی قیام تبریز اعزام شده بودند به شدت مقاومت کردند و از تسلط آن ها به شهر ممانعت ورزیدند. تبریز به مدت ۱۱ ماه توسط قشون دولتی محاصره شد و از ورود آذوقه به شهر جلوگیری به عمل آمد. زندگی بر مردم بسیار سخت و طاقت فرسا گردید. نهایتا با وساطت قنسول های روس و انگلیس و موافقت دولت های طرفین عده ای از قوای روسیه به تبریز وارد شدند و راه جلفا را برای ورود آذوقه باز کردند. در نتیجه محاصره شهر به پایان رسید و سربازان دولتی و خوانین محلی مخالف مشروطیت از اطراف تبریز دور شدند. بدین ترتیب نقشی که ستارخان و باقرخان در دفاع از مشروطه و تبریز داشتند، به پایان رسید.
با حضور سربازان روسی در تبریز موقعیت برای ستارخان و باقرخان سخت و خطرناک شد. آن ها به اتفاق جمعی دیگر از سران آزادیخواه به قنسولگری عثمانی پناهنده شدند. سپس تحت فشار روس ها و بنا بر دعوت آیت الله محمدکاظم خراسانی به همراه جمعی از مجاهدین در روز ۲۹ اسفندماه ۱۲۸۸ خورشیدی به تهران مهاجرت کردند. در تهران استقبال شایانی از آنان به عمل آمد و از طرف مجلس شورای ملی مورد تجلیل قرار گرفتند و دو لوح نقره ای طلاکوب به ستارخان و باقرخان اهدا و برای هر کدام ماهیانه مبلغ ۱۰۰۰ تومان مقرری از طرف مجلس تعیین شد. ستارخان نیز در پارک اتابک (محل فعلی سفارت شوروی) اسکان یافت.
در جریان ترور آیت الله سیدعبدالله بهبهانی و میرزا محمدعلی تربیت از سران مشروطه، دولت تصمیم به خلع سلاح گروه های مسلح گرفت. ستارخان با این امر مخالفت کرد و با قوای دولت مشروطه به جنگ پرداخت در این جنگ پای او تیر خورد و تسلیم شد و چند ده تن از نیروهای وی کشته شدند.
وی چهار سال پس از این واقعه در تاریخ ۲۵ آبان ماه ۱۲۹۳ خورشیدی درگذشت و در باغ طوطی در جوار شاه عبدالعظیم به خاک سپرده شد.
کتابنامه
اطلاعات عمومی جاویدان (تاریخ معاصر) (۱۳۷۶); مترجم فریدون سبحانی; تهران: دنیای دانش.
بامداد، مهدی (۱۳۴۷); شرح حال رجال ایران; تهران: زوار; ج ۲.
رئیس نیا، رحیم و ناهید، عبدالحسین (بی تا); دو مبارز جنبش مشروطه; تهران: آگاه.
معین، محمد (۱۳۶۴); فرهنگ فارسی; تهران: امیرکبیر; ج ۵.
|
behnam5555 |
12-15-2010 08:31 PM |
صنعت الماس جهان در دستان اوپنهایمر
http://www.aftab.ir/lifestyle/images...287749d821.jpg
نیکی اوپنهایمر میلیاردری از جنوب آفریقا است که با ثروت ۵ میلیارد دلار در جایگاه صد و پنجاه و چهارم ثروتمندان فهرست فوربز در سال ۲۰۱۰ قرار دارد. وی رییس شرکت استخراج الماس دو بییرز و شرکت زیر مجموعه آن، شرکت تجارت الماس، است. وی همچنین سهام زیادی از شرکت حفاری عظیم آنگلو آمریکن را در اختیار دارد که در سال ۱۹۱۷ توسط پدربزرگش تاسیس شد. نیکی اوپنهایمر و خانواده اش کنترل منطقه حفاظت شده تساوالو در کالاهاری را در دست دارد.
نیکولاس اف اوپنهایمر در ۸ ژوئن سال ۱۹۴۵ در آفریقای جنوبی متولد شد. او پسر هری اوپنهایمر و نوه ارنست اوپنهایمر، نخستین نسل خانواده که از سال ۱۹۲۹ ریاست شرکت دو بییرز در آفریقای جنوبی را به دست گرفتند، است. این شرکت در سال ۱۸۸۸ توسط سسیل جان رودز تاسیس شد.
سر ارنست اوپنهایمر (۱۸۸۰ ۱۹۵۷)، پدربزرگ نیکی، یک کارآفرین در زمینه استخراج طلا و الماس بود. وی که فرزند یک تاجر معروف دخانیات بود در آلمان متولد شد و کسب و کار
خود را از سن ۱۷ سالگی و با ورود به شرکت دونکلسبولر، یک شرکت دلال الماس در لندن، شروع کرد. تلاش چشمگیر او رییس اش را تحت تاثیر قرار داد، به طوری که در سال ۱۹۰۲ و زمانی که ارنست تنها ۲۲ سال داشت به عنوان نماینده شرکت در نقش یک خریدار به آفریقای جنوبی فرستاده شد. وی در نهایت به مقام شهردار ارتقا پیدا کرد. ارنست اوپنهایمر در سال ۱۹۲۷ به مقام ریاست شرکت دو بییرز رسید و توانست یک منوپولی و امپراتوری الماس در صنعت الماس جهان را تا زمان بازنشستگی اش ایجاد کند. کسب و کار او پس از مرگش به پسرش هری اوپنهایمر (۱۹۰۸ ۲۰۰۰ ) رسید. هری پس از به اتمام رساندن مدرسه در ژوهانسبورگ به مدرسه چارترهاوس در انگلستان رفت. وی سپس به دانشگاه آکسفورد رفت و در سال ۱۹۳۱ از این دانشگاه با مدرک فلسفه، سیاست و اقتصاد فارغ التحصیل شد. وی به مدت ۲۵ سال رییس شرکت آنگلو آمریکن و ۲۷ سال رییس شرکت دو بییرز بود. او در سال های ۱۹۸۲ و ۱۹۸۴ به ترتیب از این دو شرکت بازنشسته شد.
شرکت دو بییرز در حال حاضر بزرگترین تولیدکننده الماس در جهان است. این شرکت دارای تخصصی منحصر به فرد در اکتشاف، استخراج و بازاریابی الماس در جهان است. دوبییرز به واسطه شراکت هایش با دیگر شرکت ها در حال حاضر در بیش از ۲۰ کشور دنیا در ۶ قاره فعالیت می کند و بیش از ۲۰ هزار نفر برای آن مشغول به کار هستند. درآمد شرکت دو بییرز در سال ۲۰۰۹ در حدود ۸/۶میلیارد دلار برآورد شده است.
نیکی اوپنهایمر در مدرسه هارو در انگلستان تحصیل کرد و سپس به دانشگاه آکسفورد رفته و با مدرک کارشناسی از رشته های فلسفه، سیاست و اقتصاد از این دانشگاه فارغ التحصیل شد. اوپنهایمر سپس از این دانشگاه مدرک کارشناسی ارشد دریافت کرد. وی در سال ۱۹۶۸ با دختر یک صنعتگر بزرگ، به نام هلی لاسچ، استریلی لاسچ، ازدواج کرد. وی در همین سال به عنوان دستیار شخصی رییس به شرکت آنگلو آمریکن پیوست و سپس در بخش طلا و الماس این شرکت مشغول به کار شد. او ۱۸ ماه را در دفتر لندن شرکت دو بییرز گذراند و در سال ۱۹۷۵ به ژوهانسبورگ بازگشت تا به بخش طلای این شرکت بپیوندد.
اوپنهایمر در سال ۱۹۷۴ به عنوان مدیر شرکت آنگلو آمریکن و در سال ۱۹۷۸ به عنوان رییس شرکت دو بییرز انتخاب شد. وی در سال ۱۹۸۱ به عنوان یکی از اعضای کمیته اجرایی هیات مدیره شرکت آنگلو آمریکن منصوب شده و در سال ۱۹۸۳ نیز نایب رییس این شرکت شد.
اوپنهایمر در سال ۲۰۰۱ از مقام نایب رییسی این شرکت استعفا داد و تنها در مقام مدیر غیر اجرایی هیات مدیره آن باقی ماند.
نیکی اوپنهایمر در سال ۲۰۰۳ نخستین کسی بود که از تکنونیکون یک مدرک دکترای افتخاری دریافت کرد. وی همچنین در سال ۲۰۰۴ از سوی رییس جمهور بوتسوانا، فستوس گونتبانی موگائه، نشان افتخار ریاست جمهوری را دریافت کرد. نیکی اوپنهایمر در ژوهانسبورگ سکونت دارد. وی در حال حاضر یک فرزند دارد.
الهام جوادی
|
behnam5555 |
12-15-2010 08:34 PM |
نهنگ ها یکدیگر رابه اسم صدا می زنند
http://www.aftab.ir/lifestyle/images...a678ff2fcb.jpg
نهنگهای قاتل حداکثر ۱۷ صدای مختلف دارند که از این آوازها برای تشخیص دادن اعضای گروه خود استفاده می کنند.
پژوهشهای یک زیست شناس آلمانی نشان می دهد که نهنگها با گویش محلی خود با هم صحبت کرده و یکدیگر را به اسم صدا می کنند.
"هیک وستر" زیست شناس آلمانی که از سالها قبل رفتار این پستانداران دریایی را در دریاهای نروژ مطالعه می کند کشف کرد که نهنگها هر یک برای خود اسمی دارند و یکدیگر را به اسم صدا می زنند.
این محقق در این خصوص اظهار داشت: "می توانیم بگوییم لحن و آهنگ آوازهای نهنگهای قاتل و نهنگهای دلفینی با یکدیگر متفاوت است. این پستانداران دریایی از یک سیستم ارتباطی بسیار شگفت انگیز برخوردارند. آنها اطلاعات بسیاری دقیقی را با هم تبادل می کنند. برای مثال یک نهنگ می تواند به دوستان خود بگوید: شما از طرف راست به شاه ماهی حمله کنید و من از طرف چپ این کار را می کنم."
براساس گزارش آنسا، گروههای نهنگها از نظر گویشی نیز با هم متفاوت هستند. به طوری که گویش هر خانواده با خانواده دیگر متفاوت است یعنی وقتی چند گروه در کنار هم هستند، نهنگها برای اینکه همدیگر را گم نکنند صداهای متفاوتی تولید می کنند. نهنگهای قاتل حداکثر ۱۷ صدای مختلف دارند که از این آوازها برای تشخیص دادن اعضای گروه خود استفاده می کنند.
این محقق همچنین دریافته است که نهنگها بیش از سایر جانوران دریایی از صدای کشتیها رنج می برند چراکه این اصوات، ارتباطات میان آنها را مختل می کند. علاوه بر این، شکار بی رویه نهنگها، آلودگی بیش از حد آبها و زباله های دریایی هر روز موجب مرگ تعداد زیادی از نهنگها می شود.
|
behnam5555 |
12-15-2010 08:38 PM |
فرد زینه مان ۲۹ آوریل سال ۱۹۰۷در وین پایتخت اتریش به دنیا آمد
وی در رشته حقوق دانشگاه وین به تحصیل پرداخت و پس از اتمام تحصیلات به دلیل علاقه فراوانی که به عکاسی و قاب دوربین داشت در مدرسه عکاسی و فیلمبرداری ثبت نام کرد و در سال ۱۹۲۸ توانست اصول اولیه این رشته هنری را فرا بگیرد.
زینه مان با علاقه فراوان عکاسی می کرد و همین تجربیات، زمینه آشنایی و استفاده خلاقه وی از قاب دوربین را فراهم کرد.
او بعد از تجربیات این دوران، فعالیتهای سینمایی اش را با دستیار کارگردانی و فیلمنامه نویسی ادامه داد. این زمینه ها در مدت زمانی کوتاه، او را با دنیای سینما آشنا کرد.
زینه مان در سال ۱۹۲۹ به هالیوود رفت و دستیار کارگردانی را تا سال ۱۹۳۳ ادامه داد. یک سال بعد، از همه تجربیات پیشین استفاده کرد و به صورت مشترک یک فیلم مستند را با کارگردانی آمریکایی جلوی دوربین برد.
از دیگر فعالیتهای زینه مان ساخت فیلمهای کوتاه بود. از سال ۱۹۳۷ تا ۱۹۴۲ تعدادی فیلم کوتاه مهم برای شرکت مترو گلدوین مایر کارگردانی کرد و این کار را تا سال ۱۹۴۸ برای این کمپانی ادامه داد.
بعد از آن با شرکتهای مختلف قرارداد می بست و تجربیاتش به حدی رسیده بود که بتواند به صورت مستقل کار کند. زینه مان از سال ۱۹۴۹ به صورت کارگردان مستقل، چندین فیلم، را برای شرکتهای مختلف تولید کرد و سرانجام توانست نخستین فیلم مهمش؛ پیرمرد و دریا را در سال ۱۹۵۶ جلو دوربین ببرد اما امکان اتمام ساخت این فیلم به دلایلی توسط خود او وجود نداشت.
زینه مان توانست برای فیلم کوتاه «آن مادرها باید زندگی کنند» در سال ۱۹۳۸ جایزه اسکار دریافت کند و در ۱۹۵۲ یکی از مهمترین آثارش را با عنوان ماجرای نیمروز (۱۹۵۲) بسازد. ماجرای نیمروز یک فیلم ۸۵ دقیقه ای بود که گری کوپر و گریس کلی در آن بازی می کردند.
ماجرای نیمروز در مراسم اسکار سال ۱۹۵۳ در ۷ رشته نامزد دریافت جایزه شد و در نهایت موفق شد در ۴ رشته: بهترین بازیگر نقش اول مرد (گری کوپر)، بهترین آهنگ (دیمیتری تیومکین و واشینگتون)، بهترین موسیقی متن (دیمیتری تیو مکین) و بهترین تدوین (المو ویلیامز و هری گرستاد) جایزه اسکار دریافت کند.
وی از کارگردانان صاحب سبک سینمای وسترن آمریکاست که به خاطر نگاه متفاوت و آثار جدیدی که در این ژانر ساخته در میان همکاران آمریکایی اش شهرت زیادی دارد.
فرد زینه مان» از جمله کارگردانان معروف سینمای آمریکاست که توانسته بعد از ۳ دهه فیلمسازی موفق، آثار به یاد ماندنی و مهمی از خود بر جای بگذارد.
بعد از گذشت نزدیک به پنج دهه، بسیاری از آثار وی جزء منابع مهم درسی سینما محسوب می شود. معروفترین دانشگاههای سینمایی جهان بخشی از دروس مهمشان را با تأکید بر سینمای زینه مان تدریس می کنند.
فرد زینه مان کارگردان اتریشی الاصل آمریکایی که ۴ بار جایزه اسکار را به خود اختصاص داد، در سال ۱۹۹۷ و در سن ۹۰ سالگی درگذشت.
از دیگر فیلم های «فرد زینه مان» می توان به: بنجی (۱۹۵۱)، از اینجا تا ابدیت (۱۹۵۳)، مردی برای تمام فصول (۱۹۶۸)، موج (۱۹۳۴)، وقتی آمریکا می خوابد (۱۹۳۹)، گذرگاه ممنوع (۱۹۴۱)، خانم یا ببر؟ (۱۹۴۲)، هفتمین صلیب (۱۹۴۴)، آقای جیم کوچولو (۱۹۴۶)، جستجو (۱۹۴۸)، عمل خشونت (۱۹۴۸)، مردان (۱۹۵۰)، تدزا (۱۹۵۱)، اوکلاهما (۱۹۵۵)، کلاهی پر از باران (۱۹۵۷)، داستان راهبه (۱۹۵۹)، غروبی ها (۱۹۶۰)، اسب کهر را بنگر (۱۹۶۳)، روز و جولیا (۱۹۷۷) اشاره کرد.
|
behnam5555 |
12-15-2010 08:41 PM |
سخنانی از آدولف هیتلر
http://www.aftab.ir/lifestyle/images...8afc3d2056.jpg
▪ «حقیقت همان دروغی است که بارها و بارها تکرار شده است.»
□□□
▪ «دروغهای کوچک همیشه خود را نمایان میکنند.دروغ را آنقدر بزرگ بگویید که تصور دروغ بودن آن هم به ذهن کسی وارد نشود.»
□□□
▪ «قدرت در دفاع کردن نیست. در حمله کردن است.»
□□□
▪ « حق همیشه با پیروزمندان جنگ است .»
|
behnam5555 |
12-15-2010 08:44 PM |
|
behnam5555 |
12-15-2010 08:48 PM |
حیوانات سم دار
http://www.aftab.ir/lifestyle/images...deca2a2dd0.jpg
بچه ها گور ایرانی یکی از نایاب ترین جانوران روی زمین است که فقط در ایران زندگی می کند.گوره خر ایرانی با گور اسبای راه راه آفریقایی فرق دارد.رنگ پوستشون زرد مایل به نارنجیه و فقط یه خط قهوه ای تیره رو پشتشونه که از گردن تا دم کشیده شده.
گور ایرانی تو مناطق کویری کشور زندگی می کنه و نسبت به بقیه پستاندارانی که تو کویر زندگی می کنند به آب بیشتری نیاز داره.این جانور قسمت زیادی از آب مورد نیاز خودشو از گیاهانی که می خوره به دست میاره تازه حس بویایی، شنوایی و بینایی خیلی خوبی هم داره و به همین خاطر از فاصله زیاد هم متوجه حضور انسان می شه و فرار می کنه.اما متاسفانه امروزه به خاطر شکار بیش از اندازه این حیوان نسلش در معرض نابودیه.آهو هم توی دشت زندگی می کنه و دست و پاهای بلندی داره که بهش کمک می کنه تا به سرعت در دشت ها بدوه و از دست دشمنانش فرار کنه.آهو ها جانورانی اجتماعی هستن و به صورت گله های کوچک و بزرگ زندگی می کنن.
|
اکنون ساعت 12:22 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
|
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)