![]() |
نحوه طرز تفکر دختر/پسر نسبت به پدرش در سنین مختلف
نحوه طرز تفکر دختر/پسر نسبت به پدرش در سنین مختلف
At 4 Years My daddy is great. 4 سالگی: پدرم فوق العاده است. At 6 Years My daddy knows everybody. پدرم همه چیزو رو می دونه At 10 Years My daddy is good but is short tempered پدرم خوبه ولی زود از کوره در میره At 12 Years My daddy was very nice to me when I was young. وقتی که نو جوان بودم پدرم با من خیلی خوب بود At 14 Years My daddy is getting fastidious. پدرم داره سخت گیر می شه At 16 Years My daddy is not in line with the current times. این مواقع پدرم با من سازگار نیست At 18 Years My daddy is becoming increasingly cranky. پدرم به شدت بد اخلاق شده At 20 Years Oh! Its becoming difficult to tolerate daddy. Wonder how Mother puts up with him. وای خیلی سخته که پدر رو تحمل کرد. تعجب می کنم که مامان چه جوری تحملش می کنه! At 25 Years Daddy is objecting to everything. پدرم به همه چیز ایراد می گیره At 30 Years It's becoming difficult to manage my son. I was so scared of my father when I was young. کنترل پسرم داره برام مشکل می شه. من وقتی همسن پسرم بودم از پدرم حساب می بردم At 40 Years Daddy brought me up with so much discipline. Even I should do the same. پدرم به من انضباط رو آموخت حتی که الان باید من همون کارو بکنم At 45 Years I am baffled as to how my daddy brought us up. گیج شدم که پدرم چه طوری مارو تربیت می کرد At 50 Years My daddy faced so many hardships to bring us up. I am unable to manage a single son. پدرم واسه ما با مشکلات زیادی رو برو شد ولی من از پس یه بچه هم بر نمیام At 55 Years My daddy was so far sighted and planned so many things for us. He is one of his kind and unique. پدرم خیلی دور اندیش و برنامه ریز بود. او در نوع خودش بی نظیر بود. At 60 Years My daddy is great. Thus, it took 56 years to complete the cycle and come back to the 1st stage. Realise the true value of your parents before its too late] پدرم عالیه. بدین گونه چرخه 56 سالگی پدرم برگشت به سر جای اولش. ارزش واقعی والدین رو قبل از اینکه خیلی دیر بشه رو قدرش رو بدونید __ |
تفاوت فیلم دیدن دخترا با پسرا
تفاوت فیلم دیدن دخترا با پسرا
بعد از اتمام فیلم بیرون از سینما پسرها آرش:محمد فیلمش خیلی جالب بود،فیلمنامه خیلی قوی داشت محمد:آره بازی بازیگرام خوب بود در کل کارگردانیش عالی بود دخترها شیوا:مهسا دیدی لباس بازیگر....جقدر خوشگل بود مهسا:آره ولی آرایشش یه چیزه دیگه بود مونا:شیوا ولی بینیشو عمل کرده بودا من خیلی دقت کردم کاملا مشخص بود مهسا:ولی پیش هر کی عمل کرده بود خوشگل شده بود شیوا:ولی من از لباسو کفشش خیلی خوشم اومد اگه پیدا کنم حتما میگیرم مونا:من فکر کنم لوازم آرایشش ژاپنی بود خیلی خوشگل شده بود... و ادامش دیگه گفتن نداره چون خیلی خصوصی تر میشد |
8 اشتباه خنده دار درباره مغز!!
8 اشتباه خنده دار درباره مغز!!
http://www.seemorgh.com/desktopmodul...iles/38585.jpg بسیاری از ما، باورهای اشتباهی راجع به مغز داریم،با خواندن این مقاله شما نیز به اشتباهاتتان خواهید خندید. 1- مردان از زنان باهوشترند چون وزن مغزشان 10 درصد بیشتر است! با این حساب،فیلها از آدمها خیلی باهوشترند چون وزن مغزشان 5 برابر است.واقعیت این است كه داشتن مغز بزرگتر به معنای باهوشتر بودن نیست.مقایسه وزن مغز در گونههای مختلف جانوران نشان میدهد كه «هر كه وزنش بیش، مغزش بیشتر.»یعنی طبیعی است كه عضلات نیرومند یك فیل،در مقایسه با عضلات یك گربه،باید تحت كنترل مغز بزرگتری باشد.به همین دلیل است كه فیل 6 هزار گرم مغز دارد و گربه، 30 گرم. 2- عملكرد كامپیوتر مثل مغز است؛چه فرقی میكند؟ خیلی فرق دارد! شاید بگویید اصلا كامپیوترهای اولیه را با الگوگیری از عملكرد مغز ساختهاند ولی نورولوژیستها در پاسخ به شما میگویند اگر قدرت تمام كامپیوترهای دنیا را با هم جمع كنید،باز هم قدرتش به مغز آدمیزاد نمیرسد؛یعنی ساختار مغز ما آنقدر پیچیده است كه تشبیهاش به كامپیوتر،لااقل عصبشناسان را به خنده میاندازد. 3- وقتی میخوابیم،مغزمان استراحت میكند؟ نه! یكی از تفاوتهای بارز مغز و كامپیوتر،همین است.اگر كامپیوتر را خاموش كنیم،دست از كار میكشد ولی مغز ما خاموششدنی نیست.حتی وقتی كه خوابیم و استراحت میكنیم،مغز ما روشن است و كار میكند.این را نوار مغزی (الكتروآنسفالوگرافی) به وضوح نشان میدهد. 4- انیشتین با آن همه نبوغ،فقط از 10 درصد مغزش استفاده كرده! این هم از آن حرفهایی است كه باید بشنوید و باور نكنید.میگویند این آتش را ویلیام جیمز با نوشتن كتاب «ظرفیتهای انسانی» در سال 1908 روشن كرد و پس از او،تحقیقات كارل لشلی در سال 1930 این تئوری را توسعه داد.ولی طب به ما میگوید كه حتی تخریب بخش كوچكی از مغز (مثلا در جریان سكته مغزی) با عوارض مشهودی همراه است.ضمن این كه اگر 90 درصد مغز برای مدتی طولانی كمكار یا بیكار باشد،احتمالا آن 10 درصد باقیمانده هم به مرور از بین میرود و به قول پزشكان،دژنره میشود.تازه،مگر 10 درصد مغز ما چقدر میشود؟چیزی حدود 140 گرم، یعنی اندازه مغز یك گوسفند!پس بشنوید و باور نكنید. 5- تمام آسیبهای مغزی غیرقابل برگشت هستند؟ خیر! خیلی از آسیبهای مغزی برگشتپذیرند. البته تا 20 سال پیش تصور میشد مغز توان بازسازی سلولهای از دست رفته را ندارد اما اكنون،محققان عقیده دیگری دارند و بسیاری از آسیبهای مغزی را برگشتپذیر میدانند. 6- شنیدن موسیقی،مغز ما را تقویت میكند؟ شاید حالمان را بهتر كند ولی مغزمان را نه.تاثیر مثبت موسیقی بر حافظه پدیدهای كه تا مدتها از آن با عنوان «تاثیر موتزارت» یاد میشد امروزه فاقد اعتبار است.البته ثابت شده كه نواختن یك ساز میتواند به بهبود عملكرد مغزی كمك كند،ولی شنیدن موسیقی چنین تاثیری ندارد. 7- چپ دستها فقط از نیمكره راست مغزشان استفاده میكنند؟ نه! چپ دستها از نیمكره چپ مغزشان هم استفاده میكنند ولی نیمكره راستشان غالب است.با این حال،اگر به هر دلیلی (مثلا به دنبال یك سكته مغزی)،نیمكره راست مغزشان آسیب ببیند،نیمكره چپشان میتواند به مرور همان كارها را با كیفیت پایینتری انجام دهد؛همانطور كه بعضی چپ دستها میتوانند تمرین كنند و كمكم راست دست شوند (یا برعكس). 8- با افزایش سن،مغز تحلیل میرود و هیچ كاری نمیشود كرد! اینطورها هم نیست.پزشكان برای فعال نگه داشتن مغزمان در دوران سالمندی،توصیههای سادهای دارند:ورزش (حتی در حد یك پیادهروی روزانه)،تغذیه سالم (مخصوصا مصرف میوهها و سبزیهای تازه،حبوبات و ماهی)،خواب كافی،نرمشهای فكری مثل حل جدول،بازی شطرنج و مخصوصا مطالعه كتاب و خواندن روزنامه و مجله و... . |
بيا باهم کمي بخنديم
|
بیا بخندیم
با توجه به فناوریها و تکنولوژیها جدید امروزی از قبیل موبایل و اینترنت مراقب اعمال و رفتار خود باشید. ببینید این تکنولوژی چه بلایی بر سر استادی که میخواست در گوش دختر دانشجو بزند میآورد! :D ;) ... |
قضاوت مردم راجع به پول دارها و بی پول ها
قضاوت مردم راجع به پول دارها و بی پول ها
اگر لباس تنگ و چروک و بیریخت بپوشن : در مورد پولداره : ایول عجب لباسی معلوم نیست از کجا خریده .... اصل مارک داره .... فکر کنم خودش از خارج خریده در مورد بی پوله : عجب لباس جیغی .... احتمالا" بهش صدقه دادن شایدم دست دوم خریده اگر مد خفن مدل هچل هفتی بزنن در مورد پولداره : اوه ببین چه تیپی زده ... از سیخای سرش معلومه ژلش ایستوریای اصل ایتالیاست ... فکر کنم تیریپی که زده همین دیروز انریکو زده ... اونجا هر چی شلوارت پاره تر باشه محبوبیت بیشتره .. در مورد بی پوله : اه چه شپل ... فکر کنم با صابون دست و صورت سرش میشوره که انقدر سیخ واستاده ... تو خونشونم که سوزن نخ پیدا نمیشه یک کوک به این پاره پوره ایاش بزنه ... اگر تند تند غذا بخوره : در مورد پولداره : ببین چقدر گرفتاره که مجبوره انقدر تند غذا بخوره یا هواپیماش داره میپره یا جلسه مهمی داره! بی پوله : اوووووو انگار از قحطی فرار کرده اگر آروم و کم غذا بخوره : پولداره : احتمالا" این غذا تو رژیم غذاییش نیست و باید آهسته بخوره که معدش نفهمه !!!!!! بی پوله : اینو ببین فکر کنم تا حالا همچین غذایی ندیده بلد نیست بخوره ... اگر با جنس مخالف صحبت کنه : پولداره : عجب روابط عمومی بالایی ... مرسی فرهنگ .... دختر و پسر براش یکیه .... آی اینطوری حال میکنم ...... بی پوله : این سیرابی رو ببین .. چه ذوقی میکنه طرف بهش پا داده ... بفرما لاس ... ندیده دیگه .. بپا نخوریش اگر درس بخونه : پولداره : احسنت به این تدبیر و اندیشه .... این تو ایران نمیمونه ..... مطمئنم تو لیست فرار مغزهاست بی پوله : خر خونیم اندازه داره دیگه .... انقدر میخونی آخرش چی ؟!! بپا عینکت نیفته ... اگر درس نخونه : پولداره : پول داره درس میخواد چیکار .... درس برا بچه بی پولا و بیکاراست بی پوله :بد بخت نون نخورده نمیتونه درس بخونه {در موردخانوما } از نوع محجبه و چه بسا چادری پولداره : آفرین به این تربیت صحیح ... معلومه خالصانه مسلمونه ... این دختر نیست فرشتست که تو این جامعه خراب خودشو اینطوری میپوشونه بی پوله : اوهوک .... چقد امل ... کی به تو نگاه میکنه حالا ؟!؟!؟ {درمورد پسرهای جوون} مدل ابرو قشنگ و زیر ابرو گوگول پولداره : بابا مایکل جکسون ... لئوناردو .... گاتوسو ... برم زیر ابروهای شیطونیتو بی پوله : مرتیکه خجالت نمیکشه .... آرایش میکنی ؟! این روزا دیگه دختر پسرا از هم تشخیص داده نمیشوند ... وانگهی چی شده داداشمون ..... ازدواج پولداره : یکی دو تا کمه ..... من جای این بودم اصلا" ازدواج نمیکردم ... این همه حور و پری دور و برش – بیخیال ازدواج ..... تیر تپرش بی پوله : آخی حیوونی تا دیروز عنکبوت تو جیبش یکی بود حالا دو تا شد ( ضرب المثلی شد برا خودش !! ) پیاده روی : پولداره : زنده باد سلامتی و تناسب اندام .... هیچ چیزی از ورزش و مخصوصا" پیاده روی برای تندرستی انسان بهتر نیست حتی میگن اشتها رو هم زیاد میکنه . بی پوله : کفشاشم مالی نیست که حالا بگیم پیاده بره ... قربونش برم که همیشه بلیت خط 11 رو داره . تعویض ماشین : پولداره : بابا تنوع .... آخرین مدل ... سنت اگزوپری ... پارکینگ دیگه جا نداره بی پوله : دبیا ... تا دیروز دنبال الاغ پدر بزرگش میدوید حالا واسه ما ماشین خریده تعویض کار : پول داره : شکمه پره ... چه این بشقاب چه اون بشقاب ....... پول تولید میکنه دیگه چه این کار چه اون کار ... میباره براش بی پوله : فقط مونده بود این به یه جایی برسه ... از فردا جواب سلام ما رو هم نمیده رانندگی : پولداره : فکر کنم عادت به رانندگی نداره آخه همیشه راننده داشتن اما استیل فرمون گرفتنشو داشته باش ... انصافا" شوماخرم اینطوری فرمون نمیگیره بی پوله : عمو جون ترمز اون وسطیس |
طنز داستان سیندرلا
طنز داستان سیندرلا
سيندرلا با نامادريش که اسمش صغرا خانم بود و 2 تا خواهر ناتنياش که اسمشون زري و پري بود زندگي مي کرد . بيچاره سيندرلا از صبح که از خواب پا مي شد بايد کار مي کرد تا آخر شب . آخه صغرا خانم خيلي ظالم بود . همش مي گفت سيندرلا پارکت ها رو طي کشيدي؟ سيندرلا لوور دراپه ها رو گرد گيري کردي؟ سيندرلا ميلک شيک توت فرنگيه منو آماده کردي ؟ سيندرلا هم تو دلش مي گفت : اي بترکي ، ذليل مرده ي گامبو ، کارد بخوره به اون شکمت که 2 متر تو آفسايده ، و بلند مي گفت : بعله مامي صغي ( همون صغرا خانم خودمون ) . خلاصه الهي بميرم براي اين دختر خوشگله که بدبختيهاش يکي دو تا نبود . .... القصه ، يه روز پسر پادشاه که خاک بر سرش شده بود و خوشي زير دلش زده بود ، خر شد و تصميم گرفت که ازدواج کنه . رفت پيش مامانش و گفت مامان جونم ..... مامانش : بعله پسر دلبندم .... شاهزاده : من زن مي خوام ..... مامانش : تو غلط مي کني پسره ي گوش دراز ، نونت کمه ، آبت کمه ؟ ديگه زن گرفتنت چيه؟......... شاهزاده : مامان تو رو خدا ، دارم پير پسر مي شم ، دارم مثل غنچه ي گل پرپر مي شم .....مامانش در حالي که اشکش سرازير شده بود گفت : باشه قند عسلم ، شير و شکرم ، پسر گلم ، مي خواي با کي مزدوج شي؟ ....... شاهزاده : هنوز نمي دونم ولي مي دونم که از بي زني دارم مي ميرم ...... مامانش : من از فردا سراغ مي گيرم تا يه دختر نجيب و آفتاب مهتاب نديده و خوشگل مثل خودم برات پيدا کنم . خلاصه شاهزاده ديگه خواب و خوراک نداشت . همش منتظر بود تا مامانش يه دختر با کمالات و تحصيل کرده و امروزي براش گير بياره. يه روز مامانش گفت : کوچولوي عزيز مامان ، من تمام دختراي شهر رو دعوت کردم خونمون، از هر کدوم که خوشت اومد بگو تا با پس گردني برات بگيرمش ، شاهزاده گفت : چرا با پس گردني؟ مامانش گفت : الاغ ، چرا نمي فهمي ، براي اينکه مهريه بهش ندي، پس آخه تو کي مي خواي آدم بشي ؟ روز مهموني فرا رسيد ، سيندرلا و زري و پري هم دعوت شده بودند . زري و پري هزار ماشاالله ، هزار الله اکبر ، بزنم به تخته ، شده بودند مثل 2 تا بچه ميمون ، اما سيندرلا ، واي چي بگم براتون شده بود يه تيکه ماه ، اصلا" ماه کيلويي چنده ، شده بود ونوس شايدم ...( مگه من فضولم ، اصلا" به ما چه شبيه چي شده بود ) . صغرا خانم حسود چشم در اومده سيندرلا رو با خودش نبرد ، سيندرلا کنار شومينه نشست و قهوه ي تلخ نوشيد و آه کشيد و اشک ريخت . يهو ديد يه فرشته ي تپل مپل با 2 تا بال لنگه به لنگه ، با يه دماغ سلطنتي و چشماي لوچ جلوي روش ظاهر شد ....سيندرلا گفت : سلام....... فرشته : گيريم عليک . حالا آبغوره مي گيري واسه من ؟ ...... سيندرلا : نه واسه خودم مي گيرم .......فرشته : بيجا مي کني ، پاشو ببينم ، من اومدم که آرزوهات رو بر آورده کنم ، زود باش آرزو کن ...... سيندرلا : آرزو مي کنم که به مهمونيه شاهزاده برم ...... فرشته : خوب برو ، به درک ، کي جلوي راهتو گرفته دختره ي پررو ؟ راه بازه جاده درازه........ سيندرلا : چشم ميرم ، خداحافظ ...... فرشته : خداحافظ .... سيندرلا پا شد ، مي خواست راه بيفته . زنگ زد به آژانس ، ولي آژانس ماشين نداشت . زنگ زد به تاکسي تلفني ولي اونجا هم ماشين نبود . زنگ زد پيک موتوري گفت : آقا موتور داريد؟ يارو گفت : نه نداريم. سيندرلا نا اميد گوشي رو گذاشت و به فرشته گفت ؟ هي ميگي برو برو ، آخه من چه جوري برم؟ فرشته گفت : اي به خشکي شانس ، يه امشب مي خواستم استراحت کنم که نشد ، پاشوبيا ببينم چه مرگته !!!! بلاخره يه خاکي تو سرمون مي ريزيم . با هم رفتند تو انباري ، اونجا يدونه کدو حلوايي بود ، فرشته گفت بيا سوار اين شو برو ، سيندرلا گفت : اين بي کلاسه ، من آبروم مي ره اگه سوار اين بشم . فرشته گفت : خوب پس بيا سوار من شو !!! سيندرلا گفت : يه آناناس اونجاست فرشته جون ، به دردت مي خوره؟ .... فرشته : بعله مي خوره .....سيندرلا : پس مبارکه انشاالله . خلاصه فرشته چوب جادوگريش و رو هوا چرخوند و کوبيد فرق سر آناناس و گفت : يالا يالا تبديل شو به پرشيا. بيچاره آناناس که ضربه مغزي شده بود از ترسش تبديل شد به يه پرشياي نقره اي. فرشته به سيندرلا گفت : رانندگي بلدي؟ گواهينامه داري؟....... سيندرلا : نه ندارم ........ فرشته : بميري تو ، چرا نداري؟..... سيندرلا : شهرک آزمايش شلوغ بود نرفتم امتحان بدم...... فرشته : اي خاک بر اون سرت ، حالا مجبورم برات راننده استخدام کنم. فرشته با عصاش زد تو کله ي يه سوسک بدبخت که رو ديوار نشسته بودو داشت با افسوس به پرشيا نگاه مي کرد . سوسکه تبديل شد به يه پسر بدقيافه ، مثل پسراي امروزي . سيندرلا گفت : من با اين ته ديگ سوخته جايي نميرم.....فرشته : چرا نميري؟........ سيندرلا : آبروم مي ره....... فرشته : همينه که هست ، نمي تونم که رت باتلر رو برات بيارم ....... سيندرلا : پس حداقل به اين گاگول بگو يه ژل به موهاش بزنه . خلاصه گاگول ژل زد به موهاش و با هر بدبختي بود حرکت کردند سمت خونه ي پادشاه. وقتي رسيدند اونجا ديديند واي چه خبره !!!!! شکيرا اومده بود اونجا داشت آواز مي خوند ، جنيفر لوپز داشت مخ پدر پادشاه رو تيليت مي کرد . زري و پري هم جوگير شده بودند و داشتند تکنو مي زدند . صغرا خانم هم داشت رو مخ اصغر آقا بقال راه مي رفت (آخه بي چاره صغرا خانم از بي شوهري کپک زده بود ) خلاصه تو اين هاگير واگير شاهزاده چشمش به سيندرلا افتاد و يه دل نه صد دل عاشقش شد . سيندرلا هم که ديد تنور داغه چسبوند و با عشوه به شاهزاده نگاه کرد و با ناز و ادا اطوار گفت : شاهزاده ي ملوسم منو مي گيري ؟....... شاهزاده : اول بگو شماره پات چنده ؟........ سيندرلا : 37 ....... شاهزاده در حالي که چشماش از خوشحالي برق مي زد گفت : آره مي گيرمت ، من هميشه آرزو داشتم شماره ي پاي زنم 37 باشه. خلاصه عزيزان من شاهزاده سيندرلا رو در آغوش کشيد و به مهمونا گفت : اي ملت هميشه آن لاين ، من و سيندرلا مي خواهيم با هم ازدواج کنيم ، به هيچ خري هم ربط نداره . همه گفتند مبارکه و بعد هم يک صدا خوندند : گل به سر عروس يالا ... داماد و ببوس يالا ... سيندرلا هم در کمال وقاحت شاهزاده رو بوسيد و قند تو دلش آب شد ( بعد هم مرض قند گرفت و سالها بعد سکته کرد و مرد) سپس با هم ازدواج کردند و سالهاي سال به کوريه چشم زري و پري و صغرا خانم ، به خوبي و خوشي در کنار هم زندگي کردند و شونصد تا بچه به دنيا آوردند |
مادر زن... زنی سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند. یکروز تصمیم گرفت میزان علاقه ای که دامادهایش به او دارند را ارزیابی کند. یکی از دامادها را به خانه اش دعوت کرد و در حالی که در کنار استخر قدم میزدند از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت. دامادش فوراً شیرجه رفت توی آب و او را نجات داد. فردا صبح یک ماشین پژو ٢٠٦ نو جلوی پارکینگ خانه داماد بود و روی شیشه اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت» زن همین کار را با داماد دومش هم کرد و این بار هم داماد فوراً شیرجه رفت توی آب و جان زن را نجات داد. داماد دوم هم فردای آن روز یک ماشین پژو ٢٠٦ نو هدیه گرفت که روی شیشه اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت» نوبت به داماد آخری رسید. زن باز هم همان صحنه را تکرار کرد و خود را به داخل استخر انداخت. اما داماد از جایش تکان نخورد. او پیش خود فکر کرد وقتش رسیده که این پیرزن از دنیا برود پس چرا من خودم را به خطر بیاندازم؟ همین طور ایستاد تا مادر زنش در آب غرق شد و مرد. فردا صبح یک ماشین بی ام و آخرین مدل جلوی پارکینگ خانه داماد سوم بود که روی شیشه اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف پدر زنت» |
سؤال هاي بي جواب
چرا میگن طرف مثل بچه خوابش برده در حالیکه بچه ها هر دو ساعت یک بار از خواب بیدار می شن و گریه می کنن؟
چرا وقتی باطری کنترل تلویزیون تموم می شه دکمه های اونو محکمتر فشار میدیم؟ چرا برای انجام مجازات اعدام با تزریق آمپول سمی، از سرنگ استریل استفاده می کنن؟ چرا تارزان ریش و سیبیل نداره؟ آیا میشه زیر آب گریه کرد؟ چطور ممکنه که انسان اول به فضا سفر کرد و بعدا به فکرش رسید که زیر چمدون چرخ بذاره؟ چرا مردم وقتی می خوان بپرسن ساعت چنده به مچ دستشون اشاره می کنن ولی وقتی می خوان بپرسن دستشویی کجاست به پشتشون اشاره نمی کنن؟ چرا گوفی روی دو پا راه میره ولی پلوتو روی چهار دست و پا، مگه هردوشون سگ نیستن؟ اگر روغن ذرت از ذرت تهیه میشه و روغن سبزیجات از سبزیجات، پس روغن بچه از چی تهیه می شه؟ تا حالا توجه کردید که اگر در صورت سگ ها فوت کنید دیوونه می شن ولی اگر با ماشین بیرون برن دوست دارن سرشونو از پنجره بیارن بیرون؟ |
آرزوی بزرگ آهو خانم
روزی يک پری سراغ آهویی رفت و گفت:
آهو جون! دوست داری شوهرت چه جور موجودی باشه؟ آهو گفت: يه مرد خونسرد و خشن و زحمتکش. پری آرزوی آهو رو برآورده کرد و آهو با يک الاغ ازدواج کرد. شش ماه بعد آهو و الاغ برای طلاق سراغ سلطان جنگل رفتند. سلطان پرسيد: علت طلاق؟ آهو گفت: توافق اخلاقی نداريم، اين خيلی خره. سلطان پرسيد: ديگه چی؟ آهو گفت: شوخی سرش نميشه، تا براش عشوه ميام جفتک میاندازه. سلطان پرسيد: ديگه چی؟ آهو گفت: آبروم پيش همه رفته، همه ميگن شوهرم حماله. سلطان پرسيد: ديگه چی؟ آهو گفت: مشکل مسکن دارم، خونهام عين طويله است. سلطان پرسيد: ديگه؟ آهو گفت: اعصابم را خورد کرده، هر چی ازش میپرسم، مثل خر بهم نگاه میکنه. سلطان پرسيد: ديگه چی؟ آهو گفت: تا بهش يه چيزی میگم صداش رو بلند میکنه و عرعر میکنه. سلطان پرسيد: ديگه چی؟ آهو گفت: از من خوشش نمياد، همهاش ميگه لاغر مردنی، تو مثل مانکنها میمونی. سلطان رو به الاغ کرد و گفت: آيا همسرت راست ميگه؟ الاغ گفت: آره. سلطان گفت: چرا اين کارها رو میکنی؟ الاغ گفت: واسه اينکه من خرم. سلطان فکری کرد و گفت: خب خره ديگه، چکارش ميشه کرد؟! منبع: آی طنز |
اکنون ساعت 07:43 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)