![]() |
مادر
به یاد می آورم لحظه های فراز را که صدای او اعتبارم می بخشید و لحظه های نشیب را که اعتمادم به یاد می آورم افرای افراشته ای را به یاد می آورم مادرم را |
مجال
کاش می دانستی ما را مجال آن نیست که روزهای رفته را از سر گیریم و لحظه های بی بازگشت را تمنا کنیم کاش می دانستی فردا چه اندازه دیر است برای زیستن و چه اندازه زود برای مُردن و همیشه واژه ای است پُر فریب کاش می دانستی یک آلاله را فرصت یک ستاره نیست و به ناگاه بسته خواهد شد پنجره های دیدار در اجبار تقدیر کاش می دانستی ... |
مسافر
صبر کن اندکی مانده تا خورشید بر آید نرم رقص نیلوفران را در نوازش ترد نسیم بنگر ترنم جویبار را در متن جاری یک حس بشنو آنگاه از سبوی یاد یاران جرعه ای آب بنوش بعد با خود بگو صبح یعنی که شب گذشت و برو |
مسیر حیات |
نارنج و ترنج |
نازنین |
نانواخته |
ناگاه |
نقاشی |
نقش ها |
اکنون ساعت 04:51 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)