شاد باش اي عشق خوش سوداي من
اي طبيب جمله علتهاي من (مولانا) |
سلام كورش جان. آخر شعر amin354 با حرف "
نقل قول:
|
نازار دلی را كه تو جانش باشی
معشوقه پيدا و نهانش باشی زان می ترسم كه از دل آزردن تو دل خون شود و تو در ميانش باشی ( مولوی ) آره راس میگی کاک وحید من دقت نکردم امین خودشم تشویش اذهان عمومی کرد پس یه "ن" دیگه میگم از شاعر والا مقام کرد ماموستا هژار که این شعرش واقعا شعره و حتما یه تاپیک اختصاصی در مورد این شعر و کلا ماموستا هه ژار خواهم زد نه خوش ومه ستی دو چاوی كالم حقم به دسته ئه گه ر بنالم به غمره ی چاوت به خنده ی زارت برديان به غارت خه وو خيالم به تيری نازت براوه جه رگم به چاوی بازت نماوه حالم |
مي كنند اهل هنر نام بزرگان را بلند
بيستون آوازه اي گر داشت از فرهاد بود (صائب) |
در شبان غم تنهایی خویش،
عابد چشم سخنگوی تو ام. من در این تاریکی، من در این تیره شب جانفرسا، زائر ظلمت گیسوی توام. |
ما را همه شب نمیبرد خواب
ای خفته روزگار دریاب در بادیه تشنگان بمردند وز حله به کوفه میرود آب میتونید یه نسخه خیلی قدیم شجریانو از این تصنیف ببینید خودم روی گوشی دارمش الان در یوتیوب هم پیداش کردم اونموقع ها هم استاد خوشتیپ بوده حسابی http://www.youtube.com/watch?v=WYSz26ZBi2k |
به مجنون گفت ناصح کی بد اختر
گناهی از محبت نیست بدتر تو را ایزد به توبه امر فرمود برو از عشق لیلا توبه کن زود بگفتا توبه کردم توبه اولا به هر عشقی به غیر از عشق لیلا |
این شعر رو بانو قمر الملوک وزیری که من خیلی بهش علاقه دارم سالها پیش در یه آواز جانانه میخونش که قطعا در این مورد هم به زودی تاپیک میزنم و حتما بانو قمر رو معرفی میکنم
کل شعر رو براتون میذارم طبق معمول از سعدی اگر تو فارغی از حال دوستان یارا فراغت از تو میسر نمیشود ما را تو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش بیان کند که چه بودست ناشکیبا را بیا که وقت بهارست تا من و تو به هم به دیگران بگذاریم باغ و صحرا را به جای سرو بلند ایستاده بر لب جوی چرا نظر نکنی یار سروبالا را شمایلی که در اوصاف حسن ترکیبش مجال نطق نماند زبان گویا را که گفت در رخ زیبا نظر خطا باشد خطا بود که نبینند روی زیبا را به دوستی که اگر زهر باشد از دستت چنان به ذوق ارادت خورم که حلوا را کسی ملامت وامق کند به نادانی حبیب من که ندیدست روی عذرا را گرفتم آتش پنهان خبر نمیداری نگاه مینکنی آب چشم پیدا را نگفتمت که به یغما رود دلت سعدی چو دل به عشق دهی دلبران یغما را هنوز با همه دردم امید درمانست که آخری بود آخر شبان یلدا را |
ان دوست که عهد دوستداران بشکست می رفت ومنش گرفته دامان در دست می گفت که بعد از این به خوابم بینی پنداشت که بعد از او مرا خوابی هست |
سلام دوستان
لازمه بگم که در مشاعره بهتره فقط یه بیت شعر رو بنویسید و اگه شعرهایی دارید که به نظرتون زیبا هستن توی یه تاپیک جدا گانه قرار بدید. ممنونم تو را که حسن خدا داده هست و حجله بخت چه حاجت است که مشاطه ات بیاراید |
اکنون ساعت 09:13 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)