پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   بیا با خدای مهربان حرف بزنیم (خسته ای؟ دلتنگی؟ سریع بیا اینجا) خدایم ای خدایم ، صدایت می کنم بشنو صدایم (http://p30city.net/showthread.php?t=3113)

shokofe 10-20-2010 12:38 PM

خدايا!...

قلبم تشنه نور وعشق توست
هر روز در افكار وآرزوهايم
به سوي من بيا

در روياهايم ،در خنده نشسته بر لبانم
و در اشك چشمانم به سوي من بيا

در خشمهايم در خوشي ها
در زمزمه شبانه ام به سوي من بيا

به سوي من بيا
تو با من باش با رحمت وعشقت.

imann 10-20-2010 12:48 PM

به نام خدایی که اشتباه نمیکند
 
خدایا می گویی ما از توییم ،تو در کارت خطا نمی کنی پس اشتباهات ما و از همه بدتر تکرار اشتباهات از چیست؟از ابلیس خرده نگیرم که کار او نیست پس دلیل چیست؟ آیا تو می خواهی بنده ات در عذاب باشد من الان یه سینه پر آتش دارم که اگر یک جرعه از آن را بیرون بریزم تمام دنیا را خاکسترمی کند من شیطان ،طرف مقابلم شیطان ،هردو گناهکار پس بهتر است که در معصیت های خودم غرق شوم، بهشت برین را چیکار کنم وقتی در این دنیا بهشتی است که دل مرا ربوده،آخر خدای با انصاف مگر خود تو این بهشت را نساخته ای؟

imann 10-20-2010 06:07 PM

خدایی که منو آفریدی خودت مرا از معصیت نجات ده چون خرده بر شیطان نگیرم خودم گنه کارم

BaHaReH 10-20-2010 07:44 PM

خداوندا!
تقديرم را زيبا بنويس.
کمک کن آنچه را تو زود مي خواهي من دير نخواهم،
و
آنچه را تو دير مي خواهي من زود نخواهم.

BaHaReH 10-20-2010 07:47 PM

باز هـــم ســـوی تو آیـم کاسه ام خالیــست بـاز
هیــچ دربــی جـز درت جـــانا به رویــم نیست باز
تشنـــه ام من تشنه تر از هر زمان در این کویـــر
چشم این عطشان به سوی ساغرِ ساقیست باز
مــی تــــراود بــر لبـــم نامــــت و بغضـی در گلـــو
از فـراقت بر دو چشـمم اشکِ غـم جاریـــست باز
در فـــــراقت ایــن دلـــم بــــس آرزو پـــــرورده بــود
در حضـــورت لیـــــــک دل را آرزویـــی نیـــست باز
دانم این راچون بخواهی گوشه چشمی کافی است
روی خـــود بنــــمای بر چشمی که بارانیـست باز

punisher_jmi 10-20-2010 10:52 PM

تاپیک خوبی نیست!
تیتل با محتوا نمیخونه
!!!!!!!!!!!

ابریشم 10-21-2010 10:12 PM

بار پروردگارم...
روزگاری برایم بی تو معنا ندارد...
نمیدانم این کفر است یا ناامیدی؟؟؟!!
اما خوب میدانم اگر تو وترس از فراق تو نبود تا به امروز هزار بار دنیا را
با تمام آدمکهایش بدرود گفته بودم و مرگ و تمام وحشتش را به آغوش میکشدم...
آه...
خدای من...
چقدر با تو بودن زیباست...
نمیدانم چند روز است که زمان برایم نمیگذرد و هر لحظه ام گویی هزار سال طول میکشد...
روزگار خوب بازیمان داد و داد و بیدادمان را خوب به آسمانها برد...
مهربان خدای من...
عزیز من ، میخواستی توانم را ببینی؟؟!!
آرامم را گرفتی و میخواستی صبرم را بسنجی؟؟!!!
تمام مدت امتحانت چشمم به آسمانت بود و دلم بیقرار دیدارت
میدانستم نگاهم میکنی و نظاره گر جوابم هستی...
همین آرامم میکرد...
در اوج بیقراری و غم بود که یاد زینبت افتادم عزیز مصر وجودم...
به یاد مارایت الا جمیلایش بودم که تمام غصه هایم را آنی از یاد بردم...
نمیدانم....
همه امیدم را به اراده ی تو پایبند کرده ام و دلم را با نگاه تو آرام....
کمکم کن ....
مهربان خدایم...
کمکم کن...
راه و بیراه روزگار برایم تنگ شده است و آسمانت برایم بی رنگ...
نگارین من...
روزگارم را به تو میسپارم...
دردم را تو خود داده ای
چشمم به درمان توست...
پناهم ببخش محبوب من...

ابریشم 10-21-2010 10:14 PM

مهربانترین مهربانان...
از وصالت هراسی ندارمو بی تابی و بی قراریم از وحشت عقوبت اعمالم است...
حالی بس آشفته دارم...
نه آنچه دارم دانم و نه انچه دانم دارم....
خوشا به حال بلبلان حوالی خانه ات...
خوشا به حال زائران کعبه و میخانه ات...
بار خدایا....
در این دوران امتحان جهل و عقل
در این میدان نبرد امید و یاس
در این کشاکش منطق و احساس
پناهم ببخش
و همچو همیشه راهنمایم باش....
دلم را به لذت رضایتت خوش کرده ام در این گیراگیر درگیری و بلا....
یا سریع الرضا
امانم ببخش و پناهم بده...
چراغ راهم باش و تنهایم مگذار....

خدای من ...
تسلی خاطر این غم بزرگ ، امیدم به آرامش روح مهربان وبلندش است...
حلالش کن
لحظه ای بر او سخت مگیر....

starlight 10-23-2010 03:47 PM

خدا
 
* بهترین دوست، خداست، او آن قدر خوب است که اگر یک گل به او تقدیم کنید دسته گلی تقدیم تان می کند و خوب تر از آن است که اگر دسته گلی به آب دادیم، دسته گل هایش را پس بگیرد.
* اگر پیام خدا رو خوب دریافت نکردید، به «فرستنده ها» دست نزنید، «گیرنده ها» را تنظیم کنید.
* خداوند، گوش ها و چشم ها را در سر قرار داده است تا تنها سخنان و صحنه های بالا و والا را جست و جو کنیم.
* خود را ارزان نفروشیم، در فروشگاه بزرگ هستی روی قلب انسان نوشته اند: قیمت=خدا!
* این همه خود را تحقیر نکنید، خداوند پس از ساختن شما به خود تبریک گفت.
* وقتی احساس غربت می کنید یادتان باشد که خدا همین نزدیکی است.
* یادمان باشد که خدا هیچ وقت ما را از یاد نبرده است.
* کسی که با خدا حرف نمی زند، صحبت کردن نمی داند.
* آنکه خدا را باور نکرده است، خود را انکار کرده است.
* کسی که با خدا قهر است، هرگز با خودش آشنی نمی کند.
* خدا بی گناه است در پروندۀ نگاه تان تجدید نظر کنید.
* ما خلیفۀ خداییم، مثل خدا باشیم، قابل دسترس در همه جا و همه گاه.
* آنکه خدا را از زندگیش سانسور کند همیشه دچار خود سانسوری خواهد بود.
* خدا از آن کس که روزهایش بیهوده می گذرد، نمی گذرد.
* بیهوده گفته اند تنها «صداست» که می ماند، تنها «خداست» که می ماند.
* روزی که خدا همه چیز را قسمت کرد، خود را به خوبان بخشید.
* برای اثبات کوری کافیست که انسان چشم های نگران خدا را نبیند.
* شکسته های دلت را به بازار خدا ببر، خدا، خود بهای شکسته دلان است.
* به چشم های خود دروغ نگوییم، خدا دیدنی است.
* چشم هایی که خدا را نبینند، دو گودال مخوفند که بر صورت انسان دهن باز کرده اند.
* امروز از دیروز به مرگ نزدیک تریم به خدا چطور؟
*اگر از خدا بپرسید کیستی؟ در جواب «ما» را معرفی خواهد کرد! ما بهترین معرف خداییم، آیا اگر از ما بپرسند کیستی؟ خدا را معرفی خواهیم کرد؟
* وقتی خدا هست هیچ دلیلی برای ناامیدی نیست.
* آسمان، چشم آبی خداست، نگران همیشۀ من و تو.
* خداوند سند آسمان را به نام کسانی که در زمین خانه ندارند امضا کرده است.

ابریشم 11-03-2010 04:14 PM

خدایا دیگران در حقم بدی می کنند، پیغامم دادی صبر پیشه کنم! خدایا خواستم بدانی صبورم! صبور صبور!
خدایا تنها پشتیبانم تویی! تویی که قدرتی بمن دادی تا تکیه گاه شوم!
خدایا قدرت بیشتری بده تا دل مردم دل شکسته مثل خودم را شاد کنم!
خدایا آنقدر دوستم داری که وجودت را بی واسطه بمن ثابت کردی!
خدایا کاری کن همیشه به یادت باشم و غفلت هایم را ببخش!
الهی العفو!
خدایا لیاقتی بده تا بتوانم آن طور که باید شکر گزارت باشم!
خدایا گناهانم را به بزرگی ات ببخش!
خدایا به همه فرصتی بده تا اشتباهاتشان را جبران کنند!
خدایا هیچ گاه فراموشمان نکن!
تمام امید من تویی، ای مهربانتر از مادر!http://forum.hammihan.com/images/smilies/new/53.gif

ابریشم 11-03-2010 04:14 PM

مهربان خدایم...
تو را برای آنچه از نعماتت از آسمانت بر زمین دلم میباری ، شکر...
تو را برای تمام شاخه های امیدی که در باغچه های تنهایی دلم رویاندی، شکر...
تو برای آنکه لحظه ای تنهایم رها نکردی ، شکر....

نسیمت مرا به دیار دلتنگیها هدایت کرد و
نم نم بارانت نوید وصال را برایم به ارمغان آورد...

دستان نوازشگرت را لحظه ای از من نگیر و این دستان سرد و
خاموش دلم را آنی رها مکن...
امیدم در این بازار ناامیدیها تنها به توست و آنچه در این تنهایی ها
چراغ اتاق دلم را روشن نگه داشته است
تنها ذکر و نام تو است...

الا بذکر الله تطمئن القلوب.....

ابریشم 11-03-2010 04:15 PM

نیایشی زیبا از"جک ریمر"

"خداوندا ما نمی توانیـم به درگاه تـو دعا کـنیم تا جنگ را پایان بخشی،زیرامی دانیـم دنیا را به ایـن شکـل آفـریده ای و انسان خود قادر است جادۀ صلح را هموار کند."

"خداوندا ما نمی توانیم دعا کنیم قحطی و گرسنگی را از بیـن ببـری،زیرا مـنابعی به ما عـطا کرده ای که در صـورت استفادۀ عاقلانه از آن می تواند تمام دنیا را تغذیه کند."

"خداونداما نمی توانیم دعا کنیم تبعیض نژادی را ریشه کن کنی، زیرا به ما دیدۀ بصیرت داده ای تا بتوانیم خوبی ها ی تمام انسانها را ببینیم."

"خداوندا ما نمی توانیم به درگاهت دعا کنیم به ناامیدی هایمان پایان بخشی،زیراتوانایی از بین بردن نابسامانی ها را به ما عطاکرده ای."

"خداوندامانمی توانیم دعاکنیم بیماری را ریشه کن کنی،زیرابه ماقدرت تفکرداده ای تابه وسیلۀ آن راه علاج بیماریها راکشف کنیم."

بنابراین به درگاهـت دعا خواهـیم کرد،به ما

شـهامـت، قـدرت، اراده،آگاهی ،عـزمی راسـخ،صبـر،ایـمان وتاب تحمـل سخـتی ها

را عطا کنی تا دیگـرلازم نباشـد بگوییـم،خدایا ما را به آرزوهایمان بـرسـان ...

ابریشم 11-03-2010 04:16 PM

تنها نشسته ام.... خدای من !....آنقدر خسته ام که تنها تو میدانی !...می دانی ؟!!.....یقین دارم که از عمق تنهاییم آگاهی....
با دیدگانی تار ... می نویسم ... برای تو و برای دل !
دل !....این دل تنگ و تنها ... امروز تنهاتر از هر زمان دیگری هستم.....
تو هستی ! .... در تار و پود لحظاتم.... اما ...
اما.....سهم من از این دنیای رنگی همیشه تنهایی بوده ....
چشمانم را از من مگیر...بگذار تا جان دارم برای تو بنویسم... برای تو و از تو ! ....تویی که مهربانترینی...
خدایا !..........دریاب حال مرا که....از وصف حالم عاجزم....و خسته....
دریاب مرا ! این بنده ی سراسر بغض و حسرت را....
صبر !....صبر را به من هدیه کن !
خدایا !...بگذار دست یابم به هر آنچه که دلم با او آرام میگیرد ...و مگذار ! تو را قسم به خداییت مگذار گناه کنم....
خدایا ! مواظبم باش ! مواظب این روح بی قرار و تنهایم باش !
خدای مهربانم ای بی کران نازنین !...عاشقم بر تو و هر آنچه که به من هدیه می کنی !
بهترین ها را به قلب بی قرار و تنهایم هدیه کن ...ای قدرتمند بی نهایت کریم.
دوستت دارم ای مهربان ...تو را سپاس برای همه ی رحمت هایت ...
با من بمان....خدا....با من که تنها تو نگهدار منی ! به تو و محبت و مهر و هدایتت نیازی مبرم و عمیق دارم.

ابریشم 11-03-2010 04:17 PM

و با تو از شب های سرد بی کسی می گویم از التهاب اشک، از عبور سنگین لحظه ها و سکوت مرگ آور حسرت،
در این صحرای بی پایان، به روی ماسه های سرنوشت خویش می بارم
نه نای رفتن دارم، نه تاب ماندن
آرام و سنگین قدم بر می دارم، به کدامین سو، نمی دانم
سر به سوی آسمان می کنم،
معبودا! از این همه گذشتن خسته ام،
پناهم ده امشب، که از خویشتن گسسته ام،
به راه خود ادامه می دهم، چشمانم به دور دست ها خیره مانده،
گام هایم، آرام و آرام تر می شوند، دیگر سرما تمام وجودم را گرفته
نفس هایم به شماره افتاده و دیگر توان ایستادن ندارم،
هوای پریدن به سرم زده،
ندایی در من نجوا می کند،
باور کن فردا خواهد آمد

ابریشم 11-04-2010 02:18 PM

خدایا رحمتی کن تا ایمان نام و نان برایم نیاورد . قوتم بخش تا نامم را و حتی نانم را در خطر ایمانم افکنم خدایا به من چگونه زیستن را بیاموز چگونه مردن را خود خودهم آموخت

ابریشم 11-10-2010 06:59 PM

این روزها چقدر دلم هوای تو دارد...
چقدر این بازی روزگار برایم بی معناست...
غم !!
شادی!!
آه خدای من...
این روزها چقدر دلم هوای دلتنگی تو دارد بر سر.....
کاش میتوانستم تمام دلتنگیم را در دست بگیرم و آرام آرام درد عشقم را نجوا کنم و
نم نم اشکهایم صورتت را تر کند و من های های گریه ی هایم تنها نثار تو کنم...
کاش میتوانستم این دل پر درد را جایی میان راهم پیاده کنم
و بی مسافر روزگار را نثار فراموشی ها کنم....

چقدر دلم برای تنها بودن از غم و شادی تنگ است...
رهایم نمی کند این خیال تنهایی!!!!
رهایم نمی کند این روزگار پر کلک....

تو رهایم کن از این درد جان کندن و جان سپردن به درد ،مهربان محبوب بی همتایم....

آوار امیدم را تنها بر سر توکلم به تو ست که تقدیم روزگار میکنم و گوشه ای از
این زمین خاکی ، همچو مشتی از خاک و گل مینشینم به تنها به امید جوانه زدن امید وصال...

پناهم ببخش مهربان خدایم....
دستان سردم را در این تاریکی و غربت به گرمای وجودت هدیه میکنم....
ببخش بر من ، مهر خداییت را ، مهربان خدایم.....
پناهم ببخش عزیز تر از آنچه هست...

ابریشم 11-10-2010 07:00 PM

خدای من...
دوستان خوبم را به تو میسپارم....
برایشان بهترین خاطرات را بر دفتر روزگارشان بنویس
زیباترین بهاران را تقدیمشان کن و
لحظات را برایشان شیرین و دوست داشتنی....

خدای مهربان من...
آنچه از دلتنگی برای دوستانم در دلم خواهد ماند را با تو قسمت خواهم کرد...
چرا که در اوج تنهاییم باز تنها همدمم تو خواهی بود مهربانم....

ابریشم 11-12-2010 05:08 PM

درد و دل با خداوند مهربان

گفتم : خداي من ، دقايقي بود در زندگانيم که هوس مي کردم سر سنگينم را که پر از دغدغه ي ديروز بود و هراس فردا بر شانه هاي صبورت بگذارم ، آرام برايت بگويم و بگريم ، در آن لحظات شانه هاي تو کجا بود ؟

گفت: عزيز تر از هر چه هست ، تو نه تنها در آن لحظات دلتنگي که در تمام لحظات بودنت بر من تکيه کرده بودي ، من آني خود را از تو دريغ نکرده ام که تو اينگونه هستي . من همچون عاشقي که به معشوق خويش مي نگرد ، با شوق تمام لحظات بودنت را به نظاره نشسته بودم

گفتم : پس چرا راضي شدي من براي آن همه دلتنگي ، اينگونه زار بگريم ؟

گفت : عزيزتر از هر چه هست ، اشک تنها قطره اي است که قبل از آنکه فرود آيد عروج مي کند ،اشکهايت به من رسيد و من يکي يکي بر زنگارهاي روحت ريختم تا باز هم از جنس نورباشي و از حوالي آسمان ، چرا که تنها اينگونه مي شود تا هميشه شاد بود .

گفتم : آخر آن چه سنگ بزرگي بود که بر سر راهم گذاشته بودي ؟

گفت : بارها صدايت کردم ، آرام گفتم از اين راه نرو که به جايي نمي رسي ، تو هرگز گوش نکردي و آن سنگ بزرگ فرياد بلند من بود که عزيز از هر چه هست از اين راه نرو که به ناکجاآباد هم نخواهي رسيد .

گفتم : پس چرا آن همه درد در دلم انباشتي ؟

گفت : روزيت دادم تا صدايم کني ، چيزي نگفتي ، پناهت دادم تا صدايم کني ، چيزي نگفتي ،بارها گل برايت فرستادم ، کلامي نگفتي ، مي خواستم برايم بگويي آخر تو بنده ي من بودي چاره اي نبود جز نزول درد که تو تنها اينگونه شد که صدايم کردي .

گفتم : پس چرا همان بار اول که صدايت کردم درد را از دلم نراندي ؟

گفت : اول بار که گفتي خدا آنچنان به شوق آمدم که حيفم آمد بار دگر خداي تو را نشنوم ، تو باز گفتي خدا و من مشتاق تر براي شنيدن خدايي ديگر ، من مي دانستم تو بعد از علاج درد بر خدا گفتن اصرار نمي کني وگر نه همان بار اول شفايت مي دادم.

گفتم : مهربانترين خدا ، دوست دارمت ...

گفت : عزيز تر از هر چه هست من دوست تر دارمت ...

ابریشم 11-12-2010 06:25 PM

خدایا گناهان من هر چه قدر هم بزرگ باشه
به بزرگی رحمت و بخشش تو نیست
ببخش به بزرگی و مهربانی خودت ..

ابریشم 11-12-2010 06:29 PM

خدایا همراهیم کن در سختیا و خوشیا
که در سختیا نا امید نشم
و در خوشیا فراموشت نکنم
خدایادر لحظه های سخت ،که دستام را به سوی تو بلند کردم
بدون که خیلی بهت نیاز دارم و زود دستامو بگیر
خدایا قلبی آرام بهم عطا کن و دلی پر امید نسبت به تو
خدایا به راه راست هدایتمون کن

ابریشم 11-12-2010 06:31 PM

شخصي را به جهنم مي بردند . در راه بر مي گشت و به عقب خيره مي شد . ناگهان خدا فرمود : او را به

بهشت ببريد . فرشتگان پرسيدند چرا ؟ پروردگار فرمود : او چند بار به عقب نگاه کرد ... او اميد به بخشش

داشت...


به این سادگی بهشتتو میدی یعنی؟

GolBarg 11-15-2010 12:33 PM

سلام

امروز وقتی داشتم این جمله که در آخر به همه مون گفتی میخوندم حس عجیبی بهم دست داد
گفتی: قط اینکه بدانند من اینجا هستم
همیشه

تو هستی و میدونی چیتو دوست دارم عشق بدون قید و شرطتتو
عشقی که قانون وتبصره و مواد نداره
هر وقت برگردی با آغوش باز مورد توجه قرار میگیری

عشقی که بی ریاست و صادقانه هست
عشقی که چشم داشتی از طرف مقابلت نداری
عشقی که موقتی نیست و پایدار و همیشگی هست
بهم فرصت میدی و میگی هنوز هم دوستم داری

من هم به وجود پاکت و مقدست که بهم آرامش میده نیاز دارم

امیدوارم من هم بتونم به مرحله ی برسم که بدون قید و شرط دوست بدارم

به راستی که یادت آرام بخش قلب هاست:53:

ابریشم 11-18-2010 06:13 PM

ايستگاه خدا
قطاري كه به مقصد خدا مي رفت ، لختي در ايستگاه دنيا توقف كرد و پيامبر رو به جهانيان كرد و گفت:

مقصد ما خداست . كيست كه با ما سفر كند؟

كيست كه رنج و عشق توامان بخواهد ؟

كيست كه باور كند دنيا ايستگاهي است تنها براي گذشتن ؟

قرن ها گذشت اما از بيشمار آدميان جز اندكي بر آن قطار سوار نشدنداز جهان تا خدا هزار ايستگاه بود.

در هر ايستگاه كه قطار مي ايستاد ، كسي كم مي شد قطار مي گذشت و سبك مي شد ، زيرا سبكي قانون راه خداست .

قطاري كه به مقصد خدا مي رفت، به ايستگاه بهشت رسيد . پيامبر گفت اينجا بهشت است . مسافران بهشتي پياده شوند،اما اينجا ايستگاه آخر نيست .

مسافراني كه پياده شدند ، بهشتي شدند .اما اندكي ،باز هم ماندند ،قطار دوباره راه افتاد و بهشت جا ماند.

آنگاه خدا رو به مسافرانش كرد و گفت :
درود بر شما ،راز من همين بود .آن كه مرا ميخواهد ، در ايستگاه بهشت پياده نخواهد شد .

و آن هنگام كه قطار به ايستگاه آخر رسيدديگر نه قطاري بود و نه مسافري

ابریشم 11-18-2010 09:21 PM

خدايم ، خدايم ، آه اي خدايم ، صدايت ميكنم بشنو صدايم

شكنجه گاهي اين دنيا جايم، بجرم زندگي اين شد سزايم ، آه اي خدايم بشنو صدايم........
مرا بگذار با اين ماجرايم نمي پرسم چرا اين شد سزايم آه خدايم ،‌بشنو صدايم.......
__________________
http://myup.ir/images/92150831898861551363.jpg

shokofe 11-20-2010 01:49 PM

ای همدم من در تنهاییم ای زداینده اندوه ها امشب به درگاهت آمده ام مباد که از درگاهت برانییم
آمده ام بگویم گر چه حال نیایشم دوامی ندارد ولی همواره دوستدار تو هستم.

ای پناه من آنگاه که راه های وسیع با همه وسعت مرا خسته می کند مباد که مرا بر خشمت بمیرانی ای که جنبش مژگان و اشارت نگاهی از تو پنهان نیست از رزق حلالت مرا روزی وسیع ده و به جسم و دینم سلامتی بخش در این شب از هر چیزی که میان بندگانت تقسیم می کنی مرا هم بهره مند کن واز گنج دانش نهانت به من بیاموز ای مهربانترین.

(فرازي از دعاي عرفه)

مهبا 11-20-2010 02:27 PM

محبوبم تو را می خوانمت اینک اجابت کن مرا

ای منتهای راه رهجویان تو را بر مینای هستی رضا بودن عطایم کن

که من همراه هر سختی بجویم گوهر پنهان و زیبای گشایش را

topic_sun 11-20-2010 03:26 PM

خدایا شاهد تنهایی ام باش بین غم ها تنها ناجی ام باش پر پرواز من دیریست بسته تو بگشا و در آزادی ام باش اسیر موج های تند خشمم تو آرام دل دریایی ام باش دل خسته خریداری نداره تو خواهان صفای ذاتی ام باش در این آشفته بازار محبت تو تنها شاهد ارزانی هم باش

topic_sun 11-20-2010 03:29 PM

آسمان رنگ خدا گشت بیا پر بزنیم
باغ خورشید پراز چلچله ها گشت بیا سر بزنیم
فصل مهمان شدن پنجره ها یادت هست
پشت در جای غریبیست بیا در بزنیم
یک نفر باز مرا در خود من می خواند
پر پرواز نداریم که پرپر بزنیم
باز از مزرعه من بوی علف می شنوم
جای پروانه چه خالیست بیا پر بزنیم



گوش کن ...یک نفر ...آنطرف پنجره ی بسته...تورا میخواند! و نسیم...لای این پرده ی آویخته رامی کاود... تا تو را در یابد، نورخورشید که از منزل پر مهر خدا آمده است...لب درگاه تو در یک قدمی می ماند... قلب این پنجره از دست غم پرده، به تنگ آمده است! پرده را برداریم ، دل این پنجره را باز کنیم..!










ابریشم 11-20-2010 06:51 PM


خالق ِمن!

چگونه ناامید باشم، در حالی كه تو امید منی!؟

چگونه سستی بگیرم، چگونه خواری پذیرم كه تو تكیه‌گاه منی!؟

تو چقدر به من نزدیكی با این همه فاصله‌ای كه من از تو گرفته‌ام.....

یا ربِ! یا ربِ! یا ربِ




__________________
[IMG]http://*****************/Files73/c7898f909b5e4f83bee7.gif[/IMG]
روزی تو خواهی آمد ،ازکوچه های باران...

shokofe 11-21-2010 11:10 AM

ای مهربانترین که مرا در گهواره آرامش خواباندی
وسحر گاهان مرا بیدار کردی تا از نعمت های بی کرانت بهره مندم کنی
از تو می خواهم که با کلید رحمت و مهربانیت در های سپده دم را به رویم بگشایی
ولباس زیبای هدایت را بر من بپوشانی
وچشمه های فروتنی را در زمین دلم بجوشانی
مهربانم با امید واری با دست امیدم در رحمتت را می کوبم
چگونه ممکن است تشنه کامی را که برای نوشیدن به برکه های مهربانیت در آمده برانی
ای که از دل سنگ های خارا آب گوارا روان می کنی
از تو می خواهم که با ابر رحمتت گناهانمان را بپوشانی
آمین


(فرازي از دعاي مصباح)




behnam5555 11-21-2010 09:12 PM



گفتگو با خدا

نوشته ریتا استریکلند

خواب دیدم
در خواب با خدا گفتگویی داشتم.

خدا گفت: پس می خواهی با من گفتگو کنی ؟
گفتم : اگر وقت داشته باشید.
خدا لبخند زد
وقت من ابدی است
چه سوالاتی در ذهن داری که می خواهی از من بپرسی؟
چه چیز پيش از همه شما را در مورد انسان متعجب می کند؟
خدا پاسخ داد...
*اين که آنها از بودن در دوران کودکی ملول می شوند
عجله دارند که زودتر بزرگ شوند و بعد حسرت دوران کودکی را می خورند.
*اين که سلامت شان را صرف به دست آوردن پول می کنند و بعد پولشان را خرج حفظ سلامتی می کنند.
*اين که با نگرانی نسبت به آينده زمان حال فراموششان می شود آن چنان که ديگر نه در آينده زندگی می کنند و نه درحال.
خداوند دستهای مرا در دست گرفت و مدتی هر دو ساکت مانديم
بعد پرسيدم...
به عنوان خالق انسانها، می خواهید آنها چه درسهايي از زندگی ياد بگيرند؟
خدا با لبخند پاسخ داد،
*ياد بگيرند که نمی توان ديگران را مجبور به دوست داشتن خود کرد اما می توان محبوب ديگران شد.
*ياد بگيرند که خوب نيست خود را با ديگران مقايسه کنند
*ياد بگيرند که ثروتمند کسی نيست که دارايي بيشتری دارد بلکه کسی است که نياز کمتری دارد
*ياد بگيرند که ظرف چند ثانيه می توانيم زخمی عميق در دل کسانی که دوستشان داريم، ايجاد کنيم و سالها وقت لازم خواهد بود آن زخم التيام يابد.
*با بخشيدن، بخشش ياد بگيرند
*ياد بگيرند کسانی هستند که آنها را عميقاً دوست دارند
اما بلد نيستند احساس شان را ابراز کنند يا نشان دهند
*ياد بگيرند که می شود دو نفر به يک موضوع واحد نگاه کنند وآن رامتفاوت ببينند
*ياد بگيرند که هميشه کافی نيست ديگران آنها را ببخشند بلکه خودشان هم بايد خود را ببخشند.

shokofe 11-22-2010 01:13 PM

خدايا پاره هاي وجودم در افق عشق به تو مانده وتنها تو را مي خواند
خدايا با تو بودن است كه من بودنم معنا پيدا مي كند
با تو هستم
با تو خواهم بود
با تو وعشق به تو خواهم ورزيد
وتو را آواز خواهم خواند
تنها تو را خواهم خواند
وتنها در گرو عشق تو دل خواهم بست
كه تو ذره يي از هيچستان درياي وجودمي
تو را مي خوانم.تو را مي خواهم.تو را وتنها تورا.
خدايا بچشان به من طعم بزرگي واقتدار را
طعم سربلندي وسرافرازي را،طعم دانايي و روشنايي را
بچشان به من طعم عشق و عاشق شدن و عاشق ماندن را
اي عاشق ترين عاشقانه ها صدايت را
در گوش قلبم نجوا كن تا دريابم راز ورمز حيات را
دريابم خودرا،تورا،زندگي را
اين كه خودم بوده ومسلط بر خويشتن خويش گردم
اين كه درد ورنج ها ومصائب زندگي از پاي درنياورند مرا
وبپراكنم بذر عشق ومحبت را
وهمچون ايينه صادق وهمچون آب
پاك وزلال وروان باشم
خدايا تنها عشق در گرو تو مي بندم:rolleyes:




ابریشم 11-22-2010 04:00 PM

الو سلام ، منزل خداست؟
اين منم مزاحمي که آشناست

هزار دفعه اين شماره را دلم گرفته است

ولي هنوز پشت خط در انتظار يک صداست

شما که گفته ايد پاسخ سلام واجب است

به ما که مي رسد ، حساب بنده هايتان جداست؟

الو... دوباره قطع و وصل تلفنم شروع شد

خرابي از دل من است يا که عيب سيم هاست؟

چرا صدايتان نمي رسد کمي بلند تر صداي من چطور؟

خوب و صاف و واضح و رساست؟

اگر اجازه مي دهي برايت درد و دل کنم

شنيده ام که گريه بر تمام دردها شفاست

دل مرا بخوان به سوي خود تا که سبک شود دلم

پناهگاه این دل شکسته خانه ی شماست

الو ... مرا ببخش ، باز هم مزاحمت شدم

دوباره زنگ می زنم...

دوباره تا خدا خداست

دوباره ... تا خدا خداست...

ابریشم 11-23-2010 06:30 PM

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام، به تو سلام می دهم و با تو سخن می گویم، اما چگونه با تو حرف بزنم؟ در حالی که به گفته هایت پشت کرده ام؟ چگونه در اقیانوس عشقت غوطه خورم در حالی که در قلب کویرم؟ چگونه شمیم با تو بودن را استشمام کنم در حالی که در مزبله مادیات جان می سپارم؟ من با تو چه بگویم؟ چه دارم که بگویم؟ حال قلبم در کلام نمی گنجد، و در وصف نمی آید، سخن از بیان درونم عاجز است.
دلم شهپر عشق دراورد و قاف تا قاف جهان را گشت ولی دلپذیر تر از قله قاف تو جایی نیافت.
تو ای پرواز پروازم! تو ای اوج نیازم! تو ای پای رفتنم! تو ای دلیل بودنم! تو ای کلام گفتارم! تو ای منظر دیدارم! تو ای همه هستی ام! تو ای شراب مستی ام!
بیا که اسیر در زمینم، خشکیده در جایم، نیستم، گنگم، نابینا و هوشیارم! دل، رفت و دید و عاشق شد، اما تن نمی رود، می رنجاند، می آزارد.
خدایا! یاری ام کن.
معشوقا! عطشان عشقه عشقت بر شجرهه وجودم غوغا می کند، سیرابش کن.
خدایا! جاودان آتشبان آتش عشقت در وجودم باش، ضجه عاجزانه ام را بشنو و روحم را، که از فرط خستگی از انتظار دیدارت، سر به دیوار تن می کوبد، عروج، مژده ده.
مرا دریاب در منتهای فقر فضایل، مرا دریاب در انتهای کوچه های تنگ رذایل.
مرا دریاب در اعماق گندآب بی تو بودن و بیاموز به من سبز بودنرا، به من بیاموز جوانه زدن را.
خدای من! مرا دریاب در میان گردباد دلبستگیها که می شکند ساقه وجودم را، وجودی که هزار غنچه عشق دارد، هزار غنچه عشق.
مرا دریاب قبل از شکستن، پیش از آنکه در سیاهی همچون یلدای گناهان محو شوم.
ای ماندگار! ای ماندنی ترین عشق! ای رعناترین! ای یکتا یاور ناز! ای شیرین زیستن! ای باعث بزرگی! ای بزرگ! ای جدا از من و با من! ای بی نیاز از من و دوستدار من! ای استاد مهربانی! ای مهربان! ای صادقترین!
این صدای من است عاشقانه ترین صدایی که می خواند! صمیمانه ترین سخن ها را در دوستی ات، که بسی کمتر از دل است، می گویم: از دست رفتن را برای به دست آوردنت با تمام وجود استقبال می کنم و شادمان از مهر تو در سینه ام، به دنیا می خندم.
تو بگو چگونه سپاس گویم نعمات بی دریغت را، که بر من فرو ریخته ای! آه! زبانی نیست، عملی نیست، تحفه ای نست در سپاس این همه بخشایش.
این اشک های بی حساب، قصری از آینه خواهند شد نمایانگر تو در آسمان، برای عاشق ترین نادان! نادان ترین عاشق!
ای تواناترین عشق! توانی ده بسیار، در گذشتن از بندگانت که می توانی،و مهربانیی سرشار، بی کران، عظیم، بی نظیر، پاک، خالص چنان خودت. یاری کن زندگی را، نه آن گونه که هست، بلکه همان گونه که باید باشد، باور کنم.
پاکترینم! به صداقت احساسم سوگند به پاکی خودت، دوستت دارم. ای تو در امروز و فردای من! به خلوص کلامت سوگند، این عشق سرشار را تو در سینه ام نهاده ای.
شریفا! کار من به کارگیری تشبیه و استعاره نیست و مهارتی هم در نگارش ندارم. نمی دانم چه می گویم تنها از گرمی خوب نگاهت حرفهایی می گویم که نشان دوستی بی حد من است.
اما نه، نیست!
بگذار بارانت را بر خود احساس کنم آه، ای بارش مکرر نور!
بگذار به یقین در دوستی ات برسم و رود زیبایی شوم که از میان سبزه زاران به آرامی و طنازی و دلپذیری و رعنایی راه رسیدن به دریا را عاشقانه می پوید و شاید در انتظار رسیدن نیست که، شوق رفتن و در راه بودن، خود، شعفی عاشقانه است.
ید از تار و پودهای خوب بودن بگریزم و خوبی را چنان که تو خواهانی زنده گردانم.
آه، ای عزیزم! من در تو روییده ام، از تو نور و آب و خاک و استعداد رویش گرفته ام، سبز شده ام، گل کرده ام و از باغچه عشق تو هیچ دست هرزی جدایم نتواند کرد و اگر اندکی جدایی باشد دوباره رویشی سریع می آغازم. چه، من گیاهی خودرو هستم، پس لذت بالیدن را به من بچشان.
اندیشه هایم به بزرگی می گرایند و از چون دیگران بودن می گریزند. انگیزه هایم آینه تو هستند.

ابریشم 11-25-2010 10:37 PM

خدایا، حکمت قدم هایی را که برایم برمیداری بر من آشکار کن، تا درهایی را که بسویم می گشایی، ندانسته نبندم، و درهایی که به رویم میبندی، به اصرار نگشایم

ابریشم 11-25-2010 10:39 PM

خدا گوید تو ای زیباتر از خورشید زیبایم، تو ای والاترین مهمان دنیایم، شروع کن، یک قدم با تو، تمام گامهای مانده اش با من

ابریشم 11-26-2010 05:06 PM

یادداشتی از طرف خدا


به: شما

تاریخ : امروز

از: رئیس

موضوع : خودت

عطف به : زندگی

من خدا هستم. امروز من همه مشکلاتت را اداره میکنم . لطفا به خاطر داشته باش که من به کمک تو نیاز

ندارم. اگر در زندگی وضعیتی برایت پیش آید که قادر به اداره کردن آن نیستی برای رفع کردن آن تلاش نکن

، آنرا در صندوق ( چیزی برای خدا تا انجام دهد ) بگذار . همه چیز انجام خواهد شد ولی در زمان مورد نظر

من ، نه تو . وقتی که مطلبی را در صندوق من گذاشتی ، همواره با اضطراب دنبال (پیگیری) نکن . در

عوض روی تمام چیزهای عالی و شگفت انگیزی که الان در زندگی ات وجود دارد تمرکز کن . ناامید نشو .

شاید یک روز بد در محل کارت داشته باشی : به مردی فکر کن که سالهاست بیکار است و شغلی ندارد

ممکنه غصه زودگذر بودن تعطیلات آخر هفته را بخوری : به زنی فکر کن که با تنگدستی وحشتناکی روزی

دوازده ساعت ، هفت روز هفته را کار میکند تا فقط شکم فرزندانش را سیر کند

وقتی که روابط تو رو به تیرگی و بدی میگذارد و دچار یاس میشوی : به انسانی فکر کن که هرگز طعم

دوست داشتن و مورد محبت واقع شدن را نچشیده

وقتی ماشینت خراب میشود و تو مجبوری برای یافتن کمک مایلها پیاده بروی : به معلولی فکر کن که

دوست دارد یکبار فرصت راه رفتن داشته باشد

ممکنه احساس بیهودگی کنی و فکر کنی که اصلا برای چی زندگی میکنی و بپرسی هدف من چیه ؟

شکر گذار باش . در اینجا کسانی هستند که عمرشان آنقدر کوتاه بوده که فرصت کافی برای زندگی کردن

نداشتند

وقتی متوجه موهات که تازه خاکستری شده در آینه میشی : به بیمار سرطانی فکر کن که آرزو دارد کاش

مویی داشت تا به آن رسیدگی کند

ممکنه تصمیم بگیری این مطلب رو برای یک دوست بفرستی : ممکنه در مسیر زندگی آنها تاثیری

بگذاری که خودت هرگز نمیدانستی


shokofe 11-30-2010 09:48 AM

معبود من بلایی بر سر من آوار شده که سختی آن مرا در هم شکسته
گرفتاریهایی به من رو کرده که تحملش برایم ممکن نیست
ای فتاحی که گره هر سختی به دست تو گشوده می شود
ای مهربانی که دشواریها به لطف تو آسان میشود
شر سلطان غم را از سر من کوتاه کن و در آسایش را به رویم باز کن

به در خواست من شیرینی اجابت بچشان
و مرا به خاطر چیرگی غم از انجام واجبات باز مدار
قلبم از تحمل آنچه در زندگیم رخ داده لبریز از اندوه گشته
و تو به رفع گرفتاریهایم توانایی گر چه مستحق اجابت نیستم
دعایم را بشنو ای صاحب عرش عظیم


sharareh1 11-30-2010 03:41 PM

خدايا درمانده ام از سستي هايم، چه بسيار خطاهايي كه به واسطه سستي هايم از من سر


زده،و من قادر به جبران نيستم ، از من درگذر


خدايا دلتنگي هايم فراوان است و زبان از گفتن قاصر، تو خود مي داني و ميتواني، پس


آنچنان برايم بساز كه براي خوبانت فراهم ساخته اي


خداوندا تواني به من بده كه صبوري پيشه گيرم و پاسخ نامهربانان را با مهر بدهم


خداوندا این فراق و دوری را هر چه زودتر به وصال برسان

ابریشم 11-30-2010 06:15 PM

دارم از غصه می میرم خدا کاری بکن اینبار
که دستای ظریفش رو تو دستام حس کنم یک بار
خدا کاری بکن اینبار خدای مهربون من
زبونم بند اومد ای وای کجا رفت هم زبون من
خدا کاری بکن مردم خدا اونم دلش تنگه
اگه می گه مهم نیستم با حسش داره می جنگه
اگه می گه تو فکرم نیست می خواد بیشتر پیشش باشم
درسته اون ولم کرده دلیل اشک چشماشم
خدا کاری بکن اون رفت ازت می خوام که برگرده
اینبار قدرش رو می دونم اگر چه اون ولم کرده
خدا بگو که برگرده
خدا کاری بکن زودباش خدا اون دیگه تنها نیست
خدا بهش بگو مردم چرا اون عین خیالش نیست
خدای مهربون من دلت میاد که تنها شم
بره عشقم تنک و تنها تا کی دلواپسش باشم
خدا کاری بکن زودباش خدا صبرم همینقدر بود
بگو حرفاشو بخشیدم بگو گنجایشم کم بودم
بگو تقصیر من بوده بگو حق داره می دونم
بگو به فکر جبرانه بگو قدرش و می دونم
بگو دیگه غرورش مرد می خواد پیش تو برگرده
بگو سختیه این روزا اون و از راه به در کرده
خجالت می کشم از اون بگو چیزی نگه اومد
خدا پا در میانی کن شاید از من خوشش اومد


اکنون ساعت 06:27 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)