پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   بیاین حافظ بخونیم (مشاعره با ابیات و غزلهای حضرت حافظ) (http://p30city.net/showthread.php?t=4124)

Omid7 08-04-2010 12:58 AM

دايم گل اين بستان شاداب نمي ماند
درياب ضعيفان را در وقت توانايي

مهدی 08-04-2010 01:29 AM

يا رب کجاست محرم رازی که يک زمان
دل شرح آن دهد که چه گفت و چه‌ها شنيد

فرگل 08-04-2010 07:40 AM

دست از طلب ندارم تا کام من برآيد



يا تن رسد به جانان يا جان ز تن برآيد

shokofe 08-04-2010 08:34 AM

دردم از يار هست درمان نيز هم
دل فداي او شدوجان نيز هم

deltang 08-04-2010 11:01 AM

حافظ روح کالبد ایرانی


http://www.aftab.ir/articles/art_cul...1113b4a8a5.jpg

از سر سفره هفت سین گرفته تا شب یلدا از تهران گرفته تا قلب تاجیکستان و از خرمشهر تا سرخس و حتی کابل و برای فارسی زبانان هر کجای کره خاکی نام خواجه محمد شمس الدین حافظ شیرازی و دیوان اشعارش هفتصد سالی هست که نامی آشنا و عضوی جدا ناشدنی برای هر فارسی زبان است.


● زندگی و زمانه حافظ
پدر حافظ بهاءالدین نام داشت و در دوره سلطنت اتابکان فارس از اصفهان به شیراز مهاجرت کرد در دوره جوانی حافظ شیخ ابو اسحاقحکمران فارس بود که حکمرانی عادل بود و در این دوره آنچنانی که ابن بطوطه-جهانگرد معروف بربر که ۶بار به ایران سفر کرد و به فارسی تسلط داشت-گفته شیراز بهشت روی زمین به شمار می آمداما پس از چندی با یورش محمد مبارزالدین-حکمران کرمان و یزد-به شهر شیراز سلطنت ابو اسحاق در هم پیچید و این واقعه در شعر حافظ هم بازتابی تاسف برانگیز دارد .
راستی خاتم فیروزه بو اسحاقی
خوش درخشید ولی دولت مستعمل بود
دوره حکمرانی مبارزالدین دوره استبداد بود او پادشاهی ظالم بود چنانکه حافظ او را محتسب می نامد و بر خلاف خواسته او حافظ از مبارزالدین(محتسب) با زبانی تند انتقاد می کند:
اگر چه باده فرحبخش و باد گلبزیست
به بانگ چنگ مخور که محتسب تیزست
گفته شده که شاه شجاع فرزند مبارزالدین پدر ریا کارش را کور می کند و خود به جای او می نشیند اما پس از چندی این بار بین شاه شجاع و برادرش شاه محمود جنگ در می گیرد و شاه محمود برای برانداختن برادرش از اویس ایلکانی که بر بغداد حکومت می کند کمک می گیرد و سلطان اویس هم از این نفاق استفاده کرده و لشکری به کمک شاه محمود می فرستد شاه شجاع شکست می خورد و از شیراز روانه ابر قو می شود و محمود که سخت اسیر اراده ی امرای بغداد شده بر شیراز مسلط می گردد.
شاه محمود از نظر خشونت و تند خویی شبیه امیر مبارزالدین بود ولی تدبیر پدر را نداشت و خواجه هم نه تنها او را نستود بلکه به کنایه کراهت خود را نسبت به او ابراز داشت در همین حال امرای بغداد تا می توانستند در شیراز قتل و غارت کردند و همین امر سبب شد اهالی شیراز باز دست به دامان شاه شجاع شوند و او که تجدید قوا کرده بود رهسپار شیراز شد و محمود ناگزیر به اصفهان گریخت .
اگر چه شاه شجاع پادشاهی عادل بود اما پس از چندی با حمله تیمور لنگ به شیراز پایه های قدرتش لرزید و این در حالی بود که حافظ دو سال آخر عمر خویش را می گزراند و به هیچ وجه حاضر نبود شیراز این عزیز نگینی اش بدست اهرمن افتد :
به صبر کوش ای دل که حق رها کند
چنین عزیز نگینی بدست اهرمنی


● حافظ و شعر
حافظ شاعری است جامع الاطراف شعر فارسی در غزل حافظ به کمال می رسد شور و حال غزلیات مولوی سوز و گداز ترانه های بابا طاهر تعبیرات شعر خاقانی روانی غزلیات سعدی و حیرت انگیزی رباعیات خیام اصطلاحات و تعبیرات عرفانی و اشارات مذهبی و چاشنی داستان های ملی همه و همه در شعر حافظ به هم آمیخته است.
اما سئوال این است که با تمام این ها چرا اشعار این شاعر گرانقدر در زمان حیاتش گردآوری نشده است؟ به این سئوال از چند جهت می توان پاسخ داد :
شاید یکی از دلایل را باید این دانست که از آن روخواجه خود اشعارش را جمع آوری نکرده که معتقد بوده اگر شعر و اثری موثر مردم پسند و مانا باشد جامعه خود به حفظ و ضبط و نشر آن خواهد پرداخت چنانکه چنین نیز شد.
یکی دیگر از دلایل جمع آوری نشدن اشعار حافظ را می توان در محیط و شرایط حافظ جستجو کرد .به نظر می رسد خواجه در زمان و حتی سال های پس از مرگش از طرف قشر و طبقه ای از جامعه تحت سانسور و کنترل فکری قرار داشته است شک نیست همان گروه ها و افرادی که در دیوان حافظ مورد انتقاد قرار گرفته اند از اشاعه اشعار و افکار او بیم داشتند و از انتشار سخن حافظ با حداکثر توان جلوگیری می کردند .
حافظ در روزگاری می زیست که بنیادش بر فریب و نیرنگ و ریا و تزویر بود اما ساکت نشد و یک تنه همه را به باد انتقاد گرفت و تحمل این شرایط آنقدر سخت بود که گه گاه خود نیز لب به شکوه می گشود آنچنانی که در بیت زیر مشهود است:
آتش زرق و ریا خرمن دین خواهد سوخت
حافظ این خرقه ی پشمینه بینداز و برو
اما اگر بخواهیم از آنچه حافظ را از دیگر شاعران متمایز می نماید سخن گوییم باید به تشبیهات و استعار ه های خارق العاده شعر او ایهام موسیقی کلام و از همه مهمتر ایجاز در شعر حافظ اشاره نمود .آری شعر حافظ سرشار از ایجاز های زیبا و خواندنی است یعنی حافظ این هنر را دارد که از محدودترین کلمات وسیعترین معنا را به خواننده منتقل کند و به قول خودش: به لفظ اندک و به معنی بسیار.
اگر نگاهی به دیوان حافظ بیندازید میبینید که سراسر ترکیبات بدیع و تازه است نظیر: چراغ افروز چشم شراب تلخ صوفی سوز و.... .
می توان به اطمینان گفت که این ترکیبات تازه فقط از شاعر تصویر گرا و خلاقی چون حافظ بر می آید شاعری که چون نقاشی چیره دست تابلو های بدیعی را پیش چشم بیننده ترسیم می نماید.


● تفسیر اشعار حافظ
تا به امروز تفسیر های متفاوتی از اشعار حافظ شده است که گاهی نظراتی کاملا مخالف با هم را ارایه می نماید آقای سعد نیاز کرمانی در جلد سوم کتاب حافظ شناسی خود دلیل این امر را این می داند که بسیاری از غزل های خواجه چند لایه دارند یعنی بر حسب ترکیب و ترتیب قرار دادن کلمات در یک خط فکری معین مثل عیاری عرفانی و یا قلندری یک غزل کاملا معنی و مفهوم دیگری پیدا میکند و شاید همین سبب شده که هر کس از یک بعد و یک طرز تفکر آن را تفسیر کرده است حال آنکه او در آن واحد چند منظور داشته است .اگر بخواهیم به منظور حافظ به صورتی دقیق تر نزدیک شویم بهتر است آنطور که دکتر محجوب در کتاب حافظ شناسی می گویند به هر غزل از دید زمانی و تاریخی بنگریم .
دکتر فریدون رحیمی لاریجانی در این باره می گوید برای شناخت حافظ تمام مصالح ساختمان فکری و ادبی موجود تا آن زمان را باید بطور کامل بررسی نمود .


● حافظ و موسیقی
باید به این نکته توجه داشت که حافظ موسیقی دان نبوده ولی چنان به موسیقی علاقه داشته که منع حکومتی و شرایط اجتماعی مخالف آن زمان با مو سیقی نتوانسته مانع حس موسیقیایی در شعر او شود .آرتور گی در مورد موسیقی شعر حافظ در کتاب مقدمه ای بر حافظ می گوید: غزل حافظ یک فرم غنایی پر احساس دارد و فوق العاده به چکامه آلمانی-نوعی ترانه که مبتکر آن هنرمندان آلمانی بودند-شبیه است.
یکی دیگر از دلایلی که می توان برای صحت این مدعا که حافظ با بیان موسیقیایی شعر آشنا بوده را باید در اجرای قرائت های قرآنی به صوتی خوش و آن هم بر چهارده روایت دانست آنچنان که خود نیز میگوید:
مشقت رسد به فریاد ار تو به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی بر چهارده روایت
حافظان قرآن می بایست با مقام های موسیقی (در موسیقی به پرده موسیقی مقام گویند) کاملا آشنا باشند و این هم نشانی دیگر است به توانایی و درک حافظ از موسیقی.


● جهان شمول بودن شعر حافظ
شاید کمتر شاعری چون او باشد که هم فیلسوف منتقدی همچون نیچه در دیوان خود –اندرزها و حکمت-شعر خود را بنام به حافظ به او تقدیم کندو هم ادیبی همچون گوته دیوان مشهور خود(دیوان شرقی –غربی) را تحت تاثیر او بسراید و حتی یک فصل این کتاب را بنام حافظ نامه به اشعاری در مدح او اختصاص دهد که تمام این ها نشانی از جهان شمول بودن شعر حافظ است.


● حافظ زمان
با تمام توضیحاتی که ارایه شد و از همه مهمتر با توجه به اینکه حافظ همچنان هم شاعر ماندگار و تاثیر گذار زبان فارسی است باز هم پاسخ به یک سوال ضروری می نماید و آن این که چرا هیچ کس در حد و اندازه هایی نیست که بتواند حافظ زمانه خود شود؟
به این پرسش از چند جهت می توان پاسخ داد اول آنکه دامنه علوم در زمان حافظ بسیار کوچکتر از حال بود و هر کس می توانست علوم آن زمان را تا حدود زیادی شناخته و در شعر استفاده کند اما باگسترش علوم تسلط شاعر به تمام علوم امری محال می نماید از سویی دیگر آنچنانی که آقای کرمانی در کتاب حافظ شناسی میگویند اشعار این شاعر بزرگ با ذهن و اندیشه ایرانی در آمیخته چنانکه از او مقام و شخصیتی افسانه ای ساخته و از عارف و عامی به او ارادت پیدا کرده اند آن چنانی که این ارادت به تعصب آمیخته شده و اگر کسی پیدا شود که بگوید شاعری هست که می تواند غزلی همانند حافظ بگوید از سوی جامعه ایرانی که حافظ را سمبل فکر و وجدان بیدار نسل ها می داند مورد اعتراض و انتقاد قرار می گیرد و جامعه حوصله نمی کند که به مستندات او توجه کند.
البته نباید زحمات شاعران کلاسیک نظیر حافظ و سعدی را نادیده گرفت چون اگر زبان فارسی و شعر در زمان این بزرگان طفلی کوچک بود با تلاش این شاعران این طفل به بلوغ رسیده است و ما می توانیم از زحمات آن ها استفاده نماییم و اشعار این شاعران را در هر حالتی در سرور و غم در شب یلدا یا عید نوروز و از سرخس تا خرمشهر و در هر کجای این کره خاکی با هم وی حتی در خلوت زیر لب تکرار کنیم.

topic_sun 08-04-2010 12:51 PM

من آدم بهشتیم اما درین سفر
حالی اسیر عشق جوانان مهوشم

shokofe 08-04-2010 12:54 PM

مظهر لطف ازل روشني چشم امل
جامع علم وعمل جان جهان شاه شجاع

topic_sun 08-04-2010 01:10 PM

عشق بازی و جوانی و شراب لعل فام
مجلس انس و حریف همدم و شرب مدام

shokofe 08-04-2010 01:14 PM

مقام امن ومي بيغش و رفيق شفيق
گرت مدام ميسر شود زهي توفيق

topic_sun 08-04-2010 01:18 PM

قرار برده زمن آن دو نرگس رعنا
فراغ برده زمن آن دو جادوی مکحول

مهدی 08-04-2010 01:49 PM

لب و دندانت را حقوق نمک
هست بر جان و سينه‌های کباب

shokofe 08-04-2010 03:19 PM

به كوي ميكده يارب سحر مشغله بود
كه جوش شاهد وساقي وشمع ومشعله بود

مهدی 08-04-2010 03:21 PM

در مذهب ما باده حلال است وليکن
بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است

SHeRvin 08-04-2010 03:33 PM

تا کی بود این گرگ ربایی، بنمای

سرپنجهٔ دشمن افکن ای شیر خدای

مهدی 08-04-2010 03:44 PM

يا رب سببی ساز که يارم به سلامت
بازآيد و برهاندم از بند ملامت

shokofe 08-04-2010 05:38 PM

ترك عاشق كش من مست برون رفت امروز
ته دگر خون كه ديده روان خواهد شد

مهدی 08-04-2010 06:26 PM

دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دير مغان و شراب ناب کجا

Omid7 08-04-2010 08:14 PM

اگر غم لشكر انگيزد كه خون عاشقان ريزد
من و ساقي بر او تازيم و بنيادش براندازيم

مهدی 08-04-2010 08:20 PM

می‌دهد هر کسش افسونی و معلوم نشد
که دل نازک او مايل افسانه کيست

Omid7 08-04-2010 08:38 PM

تو را كه هر چه مراد است در جهان داري
چه غم ز حال ضعيفان ناتوان داري

مهدی 08-04-2010 08:40 PM

يا رب آن زاهد خودبين که بجز عيب نديد
دود آهيش در آيينه ادراک انداز

shokofe 08-04-2010 09:11 PM

زمن چو باد صبا بوی خود دریغ مدار
چرا که بی سر زلف توام بسر نرود

مهدی 08-04-2010 09:13 PM

در طريق عشقبازی امن و آسايش بلاست
ريش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی

shokofe 08-04-2010 09:15 PM

یارب کجاست محرم رازی که یکزمان
دل شرح آن دهد که چه گفت وچها شنید

مهدی 08-04-2010 09:16 PM

دلم خزانه اسرار بود و دست قضا
درش ببست و کليدش به دلستانی داد

shokofe 08-04-2010 09:19 PM

دل برگرفته بودم از ایام گل ولی
کاری بکرد همت پاکان روزه دار

مهدی 08-04-2010 09:21 PM

رونق عهد شباب است دگر بستان را
می‌رسد مژده گل بلبل خوش الحان را

shokofe 08-04-2010 09:23 PM

ای خرم از فروغ رخت لاله زار عمر
بازا که ریخت بی گل رویت بهار عمر

مهدی 08-04-2010 09:24 PM

راه دل عشاق زد آن چشم خماری
پيداست از اين شيوه که مست است شرابت

shokofe 08-04-2010 09:28 PM

تو شمع انجمنی یکزبان ویک دل شو
خیال وکوشش پروانه بین وخندان باش

مهدی 08-04-2010 09:33 PM

شربت قند و گلاب از لب يارم فرمود
نرگس او که طبيب دل بيمار من است

shokofe 08-04-2010 10:51 PM

تا چند همچو شمع زبان آوری کنی
پروانه مراد رسید ای محب خموش

مهدی 08-04-2010 10:53 PM

شهر ياران بود و خاک مهربانان اين ديار
مهربانی کی سر آمد شهرياران را چه شد

life 08-04-2010 11:00 PM

در شگفتم که در این مدت ایام فراق
برگرفتی ز حریفان دل و دل می‌دادت

مهدی 08-04-2010 11:01 PM

ترک عاشق کش من مست برون رفت امروز
تا دگر خون که از ديده روان خواهد بود

Omid7 08-05-2010 12:29 AM

در ازل پرتو حسنت ز تجلي دم زد
عشق پيدا شد و آتش به همه عالم زد

topic_sun 08-05-2010 08:12 AM

در خرابات مغان نور خدا میبینم
این عجب بین که چه نوری ز کجا می بینم

273 08-05-2010 08:48 AM

مراد دل ز که پرسم که نيست دلداري
که جلوه نظر و شيوه کرم دارد

Omid7 08-05-2010 09:56 AM

درويش را نباشد برگ سراي سلطان
ماييم و كهنه دلقي كاتش در آن توان زد

مهدی 08-05-2010 01:32 PM

در تيره شب هجر تو جانم به لب آمد
وقت است که همچون مه تابان به درآيی


اکنون ساعت 06:30 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)