پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره سنتی (http://p30city.net/showthread.php?t=807)

sara_a 12-17-2009 03:57 PM

تو می روی ومن از رفتنت ز جان سیرم
به حیرتم که چرا از غمت نمی میمیرم

saeman 12-17-2009 06:44 PM

ما را به جز نسیم وفایت عذاب نیست
خوش می روی که خوب رخان را عتاب نیست

مجتب 12-18-2009 03:01 AM

تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما

مهسا69 12-18-2009 12:22 PM

از کران تا به کران لشکر ظلم است ولی
از ازل تا به ابد فرصت درویشان است

مجتب 12-18-2009 12:34 PM

تا به گیسوی تو دست ناسزایان کم رسد
هر دلی از حلقه‌ای در ذکر یارب یارب است

SonBol 12-18-2009 12:47 PM

تا شعله در سریم پروانه اخگریم
شمعیم و اشک ما در خود چکیدن است

مهسا69 12-18-2009 12:49 PM

تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما

مجتب 12-18-2009 12:55 PM

ای پادشاه حسن خدا را بسوختیم
آخر سال کن که گدا را چه حاجت است

مهسا69 12-18-2009 12:58 PM

تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد
خلق را ورد زبان مدحت و تحسین من است

مجتب 12-18-2009 01:08 PM

تنها نه ز راز دل من پرده برافتاد
تا بود فلک شیوه او پرده دری بود

SonBol 12-18-2009 01:19 PM

در سینه ی هر سنگ دلی در تپش است
ازاین همه دل چه سود اگر عشق نبود؟

مجتب 12-18-2009 01:24 PM

؟در ازل بست دلم با سر زلفت پیوند
تا ابد سر نکشد و از سر پیمان نرود

خ

sara_a 12-18-2009 02:35 PM

در مذهب ما باده حلال است ولیکن
بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است

دانه کولانه 12-18-2009 02:38 PM

تو که ناخوانده ای علم سماوات
تو که نابرده ای ره در خرابات
تو که سود و زیان خود ندانی،
به یاران کی رسی؟ هیهات، هیهات!


کاری بسیار زیبا از بنان ...

sara_a 12-18-2009 02:47 PM

تردید موج می زند آن سوی پلکهات
از چشم خود بپرس چرا زجر می کشم

Afshin_m05 12-18-2009 03:03 PM

شمعی فروخت چهره که پروانه‌ی تو بود
عقلی درید پرده که دیوانه‌ی تو بود
خم فلک که چون مه و مهرش پیاله‌هاست
خود جرعه نوش گردش پیمانه‌ی تو بود
پیرخرد که منع جوانان کند ز می
تابود خود سبو کش میخانه‌ی تو بود

رزیتا 12-18-2009 04:07 PM

ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون
نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا

Omid7 12-18-2009 04:10 PM

از آن در ابروی خوبــان نظر پیوسته میدارم

که در ابروی هر مَهرو نمی بینم جز ابرویش

رزیتا 12-18-2009 04:19 PM

شب دیشب به خواب دیدم نگارم
نشسته بی تکبر در کنارم

Omid7 12-18-2009 04:25 PM

می گِریم و مُرادم از این چشم اشکبار
تخم مَحبت است که در دل بکـارمت

رزیتا 12-18-2009 04:32 PM

تو که سود و زیان خود ندانی
به یاران کی رسی؟ هیهات هیهات

Omid7 12-18-2009 04:36 PM

تـا بــال و پـرم بـود ز دامـم نـرهـاندی
امروز رهاندی که مرا بال و پری نیست

رزیتا 12-18-2009 04:47 PM

تا ابد معمور باد این خانه کز خاک درش
هر نفس با بوی رحمن می وزد باد یمن

Omid7 12-18-2009 04:52 PM

نـگاهـم میکـنی اما بـه سردی
نه تنها من،تو هم دنیای دردی

رزیتا 12-18-2009 04:57 PM

یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

مجتب 12-18-2009 05:02 PM

راز درون پرده ز رندان مست پرس
کاین حال نیست زاهد عالی مقام را

رزیتا 12-18-2009 05:06 PM

آنکه عمری شد که تا بیمارم از سودای او
گو نگاهی کن که پیش چشم شهلا میرمت

Omid7 12-18-2009 05:09 PM

تــــو نـــیم دیـــــگر مــــن بــــودی و نــدانــســـــتی

چـــه داغ هــــا که بــــه ایــــن نیــــم دیگرت دادند!

مجتب 12-18-2009 05:34 PM

!در تیره شب هجر تو جانم به لب آمد
وقت است که همچون مه تابان به درآیی

Afshin_m05 12-18-2009 05:40 PM

قمار عاشقان بردی ندارد از نداران پرس
کس از دور فلک دستی نبرد از بدبیاران پرس
جوانی‌ها رجزخوانی و پیریها پشیمانی است
شب بدمستی و صبح خمار از میگساران پرس


Omid7 12-18-2009 05:57 PM

سودای زلف و خالت جز در خیال ناید

اندیـشۀ جمــالت جـز در گمــان نگنجد

مجتب 12-18-2009 05:59 PM

در شگفتم که در این مدت ایام فراق
برگرفتی ز حریفان دل و دل می‌دادت

Omid7 12-18-2009 06:09 PM

تا فضل و عقل بینی بی معرفت نشینی
یک نکته ات بگویم خود را مبین که رستی

مهسا69 12-18-2009 08:25 PM

یا رب چه غمزه کرد صراحی که خون خم
با نعره​های قلقلش اندر گلو ببست

fardin_fani 12-18-2009 11:28 PM

در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمی‌شوی که ببینی چه می‌کشم
با عقل آب عشق به یک جو نمی‌رود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم

رزیتا 12-19-2009 02:06 AM

آق فردین باید با ت شروع میکردی:53:
متن خبر که یک قلم بی‌تو سیاه شد جهان
حاشیه رفتنم دگر نامه سیاه کردنست

مهسا69 12-19-2009 02:49 AM

ترسم که صرفه​ای نبرد روز بازخواست
نان حلال شیخ ز آب حرام ما

constantine726 12-19-2009 08:02 AM

الا اي رهگذر منگر چنين بيگانه بر گورم

چه مي‌خواهي، چه ميداني از اين كاشانه عورم

رزیتا 12-19-2009 09:27 AM

من آن فریب که در نرگس تو می بینم
بس آب روی که با خاک ره بر آمیزد

Omid7 12-19-2009 10:37 AM

در شب هجران مرا پروانه وصلی فرست
ورنه از سوزت جهانی را بسوزانم چو شمع


اکنون ساعت 09:59 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)