ز روی دوست دل و دشمنان چه دریابد
چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا ج |
جان بیمار مرا نیست ز تو روی سؤال
ای خوش آن خسته که از دوست جوابی دارد ب |
بنازم آن مژه شوخ عافیت کش را
که موج می زندش آب نوش بر سر نیش ف |
فیضی که خضر یافت ز سرچشمهٔ حیات
دلهای شب ز دیدهٔ تر میبریم ما م |
محتاج قصه نیست گرت قصد خون ماست
چون رخت از آن توست به یغما چه حاجت است خ |
خسروا دادگرا شیردلا بحرکفا
ای جلال تو به انواع هنر ارزانی چ |
چون طهارت بنود کعبه و بتخانه یکیست
نبود خیر در آن خانه که عصمت نبود پ |
بيا به ميکده حافظ که بر تو عرضه کنم
هزار صف ز دعاهای مستجاب زده // هـ |
همچو گرد این تن خاکی نتواند برخاست
از سر کوی تو زان رو که عظیم افتادست د |
در شب قدر ار صبوحی کرده ام عیبم مکن
سرخوش آمد یارو جامی بر کنار طاق بود ر |
اکنون ساعت 06:29 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)