اکنون سزد ، نگارا، گر حال من بپرسی
یادم کنی، که این دم دور از تو ناتوانم |
ماییم و می و مطرب و این کنج خراب
جان و دل و جام و جامه پر درد شراب فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب |
با دیگران چو دست در آغوش میکنی
دستی که داده ایـم فراموش میکنی |
یار من آن که لطف خداوند یار اوست
بیداد و داد و رد و قبول اختیار اوست |
تو نیک و بد خود هم از خود بپرس
چرا بایدت دیگری محتسب |
بارها گفته ام و بار دگر مي گويم
كه من دلشده اين ره نه به خود مي پويم |
ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم
با ما منشین اگر نه بدنام شوی |
یا رب تو آشنا را مهلت ده و سلامت
چندان که بازبیند دیدار آشنا را |
این مدت عمر ما چو گل ده روز است
خندان لب و تازهروی میباید بود |
دوش حورازادهای دیدم که پنهان از رقیب
در میان یاوران میگفت یار خویش را |
اکنون ساعت 08:14 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)