پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره با حروف انتخابی (http://p30city.net/showthread.php?t=3982)

رزیتا 03-13-2010 02:16 PM

خود را مرنجان ای پدر سر را مکوب اندر حجر
با نقش گرمابه مکن این جمله چالیش و غزا
م

Omid7 03-13-2010 05:21 PM

مرغ دلگیرم و کنج قفسی میخواهم
که غریبانه سر خویش کنم در پر خویش.

// س

فرانک 03-13-2010 05:23 PM

سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز
مرده آن است که نامش به نکویی نبرند
ل

Omid7 03-13-2010 05:28 PM

لطافت آنقدر دارد که هنگام خراميدن
توان از پشت پايش ديد نقش روي قالي را

// ی

محمد رضا اکبری 03-13-2010 06:04 PM

یوسف گمگشته باز اید به کنعان غم مخور
کلبهی احزان شود روزی گلستان غم مخور
حرف ژ

Omid7 03-13-2010 06:24 PM

ژنده پوشی نبود عیب ز خود دور نمای
جامه ای را که در ان رنگ تعلق بینی

// ج

فرانک 03-13-2010 06:41 PM

جهان پیر رعنا را ترحم در جبلت نیست
ز مهر او چه می پرسی در او همت چه می بندی
ف

Omid7 03-13-2010 07:18 PM

فرصت شمار صحبت کز این دوراهه منزل
گر بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن

// ه

فرانک 03-13-2010 08:20 PM

هزار عقل و ادب داشتم من ای خواجه
کنون که مست خرابم صلاح بی ادبیست
ت

محمد رضا اکبری 03-13-2010 10:00 PM

تعظیم تو بر جان خرد واهب و لازم
انعام تو بر کون و مکان فایض و شامل.
حرف ذال

Omid7 03-13-2010 11:00 PM

ذرات جهان را همه نیکو بینی
اگر آن عارض دلجو بینی
در آینه کم نگر که خودبین نشوی
خود آینه شو تا همگی او بینی

// ی

مجتب 03-13-2010 11:31 PM

یا بخت من طریق مروت فروگذاشت

یا او به شاهراه طریقت گذر نکرد


گ

Omid7 03-14-2010 12:08 AM

گويند رمز عشق مگوييد و مشنويد
مشکل حکايتي ست که تقرير مي کنند

// ک

رزیتا 03-14-2010 01:50 AM

کحل الجواهری به من آرای نسیم صبح
زان خاک نیکبخت که شد رهگذار دوست
ف

Omid7 03-14-2010 02:17 AM

فاتحه ای چو آمدی بر سر خسته ای بخوان
لب بگشا که می دهد لعل لبت به مرده جان

// ر

رزیتا 03-14-2010 02:27 AM

رواست نرگس مست ار فکند سر در پیش
که شد ز شیوه ان چشم پر عتاب خجل
هــ

محمد رضا اکبری 03-14-2010 08:18 AM

همچو حافظ روز وشب بی خویشتن
گشته ام سوزان و گریان الغیاث
حرف ث

amir ahmadi 03-14-2010 09:47 AM

ثبات دولت ازادگی شود تضمین
نهند خلق جهان گر قرار ازادی
ب

Omid7 03-14-2010 10:39 AM

بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران

// ل

raha_10 03-14-2010 10:44 AM

لعل سیراب به خون تشنه لب یار منست
از پی دیدن او دادن جان کار منست
ق

Omid7 03-14-2010 11:12 AM

قطره اشکیم اما در درون دل نهان
گر به سوی دیده ره یابیم دریا میشویم

// l

mary.f 03-14-2010 11:24 AM

از من جدا مشو که توام نور دیده ای
آرام جان و مونس قلب رمیده ای

ب

فرانک 03-14-2010 12:14 PM

بداد لعل لبت بوسه ای بصد زاری
گرفت کام دلم زو بصد هزار الحال
م

amir ahmadi 03-14-2010 12:42 PM

مفتی شراب خورد و صراحی شکست و رفت
مطرب غنا نخواند و به چنگ عسس بماند
ت

مهسا69 03-14-2010 03:27 PM

تا بی سر و پا یاشد اوضاع قلک زین دست
در سر هوس ساقی در دست شراب اولی

د

محمد رضا اکبری 03-14-2010 03:28 PM

توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود.
بچه ها کسی شعر داره که اخرش ژ یا ذ باشه اگه دارید بگید خیلی لازم دارم.

محمد رضا اکبری 03-14-2010 03:29 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط مهسا69 (پست 136774)
تا بی سر و پا یاشد اوضاع قلک زین دست
در سر هوس ساقی در دست شراب اولی
د

دین ودل بردند و قصد جان کنند
الغیاث از جور خوبان الغیاث.
حرف ژ

مهسا69 03-14-2010 03:42 PM

ژاله از نرگس چکید و برگ گل را آب داد
و زگلبرگ ناز پرورش مال عنـــــــاب داد
ذ

محمد رضا اکبری 03-14-2010 03:49 PM

ذرات جهان را همه نیکو بینی
اگر آن عارض دلجو بینی.
اخرش اگه ژ یا ذ دارید بگید.
حرف ث

محمد رضا اکبری 03-15-2010 01:37 PM

کسی نیست جواب بدههههههههههههههههههههه.خودم میگم:
ثریا با من کرد تیر بازی
از ازل تا عطارد افسانه سازی.
ژ

محمد رضا اکبری 03-15-2010 08:48 PM

تو این تایپیک کسی نیست جواب ادمو بده؟

مجتب 03-15-2010 09:59 PM

دوست عزیز لطفا پست اضافی نزن....
تعداد شعرایی که با ژ شروع میشن خیلی کمه ...

ژاله بر لاله فرو می‌چکد از دامن ابر

خیز و با لاله رخی ساحت گل‌زار ببوی


ف

raha_10 03-16-2010 10:05 AM

فریاد که از شش جهتم راه ببستند
آن خال و خط و زلف و رخ و عارض و قامت
ش

فرگل 03-16-2010 10:41 AM

شد حظ عمر حاصل گر زان که با تو ما را
هرگز به عمر روزی روزی شود وصالی

« ب »

محمد رضا اکبری 03-16-2010 01:12 PM

به تودیع تو جان میخواهد از تن شد جدا حافظ
به جان کندن وداعت میکنم حافظ خدا حافظ.
حرف ک

فرگل 03-16-2010 01:31 PM

كنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود
بنفشه در قدم او نهاد سر به سجود

فرانک 03-16-2010 04:18 PM

در این درگه که گه گه که که و که که شود ناگه
مشو غره به امروزت که از فردا نه ای آگه
م

رزیتا 03-16-2010 06:21 PM

من و شمع صبحگاهی سزد از به هم بگرییم
که بسوختیم و از ما بت ما فراق دارد
غ

مجتب 03-16-2010 06:56 PM

غلام نرگس مست تو تاجدارانند

خراب باده لعل تو هوشیارانند

خ

Omid7 03-16-2010 07:07 PM

خدا را رحکی ای منعم که درویش سرکویت
دری دیگر نمی داند رهی دیگر نمی گیرد

// ت


اکنون ساعت 06:18 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)