شکر ایزد که میان من و او صلح افتاد
صوفیان رقص کنان ساغر شکرانه زدند د |
دلا مباش چنین هرزه گرد و هرجایی
که هیچ کار ز پیشت بدین هنر نرود م |
مکر آن باشد که زندان حفره کرد
آنک حفره بست آن مکریست سرد ش |
شب نشسته صبحدم برخاسته
می برندت زین جهان نا خواسته د |
در بحر افتاده ام چو ماهی
تا یار مرا به شست گیرد گ |
گفتم صفای خانه کفایت نمی کند
باید صفای روح بیابی که کیمیاست ف |
فدای پیرهن چاک ماهرویان باد
هزار جامه تقوا و خرقه پرهیز ر |
رحمان لایموت چو آن پادشاه را دید آن چنان کز او عمل الخیر لایفوت ف |
رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار
کار ملک است آنکه تدبیر و تأمل بایدش ل |
لب باز مگیر یک زمان از لب جام تا بستانی کام جهان از لب جام غ |
اکنون ساعت 02:21 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)