شوری ز شراب خانه برخاست
برخاست غریوی از چپ و راست |
تا به گریبان نرسد دست مرگ
دست ز دامن نکنیمت رها |
آنکه چشمان تو را این همه زیبا می کرد
کاش از روز ازل فکر دل ما می کرد |
در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ
سرود زهره به رقص آورد مسیحا را |
آنان که محیط فضل آداب شدند
در جمع کمال شمع اصحاب شدند |
دگر نه عزم سیاحت کند نه یاد وطن
کسی که بر سر کویت مجاوری آموخت |
تو را در راه یک یک دم چو معراجی است سوی حق
ز یک یک پایهای برتر گذر میکن چو بتوانی |
یک شبی با خیال او گفتم: چند مسکین در انتظار بود؟ روی بنما، که جان نثار کنم گفت: جان را چه اعتبار بود؟ |
دانی که چرا بر دهنم راز آمد
مرغ دلم از درون به پرواز آمد از من نه عجب که هاون رویینتن از یار جفا دید و به آواز آمد |
دی در گذار بود و نظر سوی ما نکرد
بيچاره دل که هيچ نديد از گذار عمر |
اکنون ساعت 06:05 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)