ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش
بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش |
آخرالامر گل كوزه گران خواهي شد
حاليا فكر سبو كن كه پر از باده كني:53: |
یاد ازآن روزی که بودی زهره یار من
دور از چشم رقیبان در کنار من حالیا خالی است جایت ای نگار من در شام تار من آخر کجایی زهره شعر:مهدی رئیسی خوانندگانی که این تصنیف را اجرا کرده اند:1.قوامی2.رفیعی3.کوروس دستگاه:سه گاه(زابل) آهنگ:محلی(مجید وفادار) دانلـــود |
روز وصل دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران یاد باد |
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم |
شد آنكه اهل نظر بر كناره مي رفتند
هزار گونه سخن در دهان ولب خاموش:53: |
آواز همایون (حافظ) رندان مست چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست سخـن شنـاس نهای دلبـرا خطا اینجـاست |
چو زر عزیز وجود است نظم من آری
قبول دولتیان کیمیای این مس شد |
بياموزمت كيمياي سعادت
ز هم صحبت بد جدايي جدايي |
دلا خو کن به تنهایی که از تنها بلا خیزد
سعادت آن کسی دارد که از تنها بپرهیزد |
شکوه تنها از شب دوشین ندارم کز نخست
بخت ناساز و دل ناکامیابی داشتم |
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ
از یمن دعای شب و ورد سحری بود:53: |
سحرم دولت بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد |
پس از کشتن به فریادم رسید آن خسرو خوبان که داد کشتگان را می دهد بعد از ستم کردن |
فریاد که آن ساقی شکر لب سرمست
دانست که مخمورم و جامی نفرستاد توی این دو سه هفته ای که من نبودم چرا این جا این قدر خلوت بوده؟ احیانا اتفاقی افتاده؟ |
// تو اين دو سه هفته كه شما نبوديم، ما هم نبودين، فصل امتحانات هست،اتفاق خاصي نيفتاده
توبه کردم که نبوسم لب ساقی و کنون میگزم لب که چرا گوش به نادان کردم |
با زمانی دیگر انداز ای که پندم می دهی
کین زمانم گوش بر چنگ است و دل در چنگ نیست شما هم امتحان دارین؟ من فکر می کردم سنتون بیش تر از این حرفا باشه(ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه ست) |
نه بابا من تازه23 سالمه، ترم آخرم
غافل مباش ار عاقلی دریاب اگر صاحب دلی باشد که نتوان یافتن دیگر چنین ایام را |
خوب من فکر می کردم حدود 30 -40
نمی دونم به هر حال موفق باشین(داداشی خوبی هستین) در خرمن صد زاهد عاقل زند آتش آن داغ که ما بر دل دیوانه نهادیم |
ممنون شما لطف دازين
آسمان بار امانت نتوانست كشيد قرعه كار به نام من ديوانه زدند |
شکر ایزد که میان من و او صلح افتاد
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند |
دیدی ای دل که دگر باره غم عشق چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد |
آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت
آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد؟ |
ز عقل اندیشهها زاید که مردم را بفرساید
گرت آسودگی باید برو عاشق شو ای عاقل |
ذوق سر سرمست را هرگز نداند عاقلی حال دل بی هوش را هرگز نداند هوشمند |
سعديا مرد نكونام نميرد هرگز
مرده انست كه نامش به نكويي نبرند |
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریده عالم دوام ما ترسم این قوم که بر درد کشان می خندند در سر کار خرابات کنند ایمان را |
در خرابات مغان نور خدا میبینم
این عجب بین که چه نوری ز کجا میبینم |
دلم گرفته ای دوست هوای گریه با من
گر از قفس گریزم کجا روم ، کجا من؟ کجا روم که راهی به گلشنی ندارم که دیده بر گشودم به کنج تنگنا من |
دلم بی وصل تو شادی نبینه به غیر از محنت آزادی نبینه خراب آباد دل بی مقدم تو الهی هرگز آبادی مبینه باباطاهر |
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد بدین دیر خراب آبادم |
بست جنت فردوس آن همه زیور بو که قبولش کند بلال محمد |
اگر آن طایر قدسی ز درم باز آید
عمر بگذشته به پیرانه سرم باز آید |
اگر ان ترک شیرازی به دست آرد دل مارا
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارارا |
اگر میل هر کس بجایی است
بود میل دل من سوی فرخ |
دل و دینم ببرده است
بر دوشش بر دوشش بر دوش |
ای دل ار عشرت امروز بفردا فکنی
مایه نقد بقا را که ضمان خواهد شد |
به صورت یار من چون خشمگین شد دلم گفت اه مگر با من به کین شد به صد وادی فرورفتم به سودا که چه چاره که چاره گر چنین شد |
باده صافی شدومرغان چمن مست شدند
موسم عاشقی وکار به بنیادآمد |
سرو چمان من چرا ميل چمن نمي كند
همدم گل نمي شود ياد سمن نمي كند |
اکنون ساعت 01:34 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)