پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره با حروف انتخابی (http://p30city.net/showthread.php?t=3982)

مجتب 03-16-2010 07:13 PM

تا مگر همچو صبا باز به کوی تو رسم

حاصلم دوش بجز ناله شبگیر نبود


س

ساقي 03-16-2010 07:25 PM

سر رشته دولت ای برادر به کف آر
وین عمر گرامی به خسارت مگذار
دایم همه جا با همه کس در همه کار
میدار نهفته چشم دل جانب یار



و

Omid7 03-16-2010 07:26 PM

وصال او ز عمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به

// ه

ساقي 03-16-2010 07:32 PM

هر در که ز بحر اشکم افتد به کنار
در رشته‌ی جان خود کشم گوهروار
گیرم به کفش چو سبحه در فرقت یار
یعنی که نمی‌زنم نفس جز بشمار


ز

مجتب 03-16-2010 07:36 PM

ز من چو باد صبا بوی خود دریغ مدار

چرا که بی سر زلف توام به سر نرود

چ

رزیتا 03-16-2010 07:49 PM

چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود
ور آشتی طلبم با سر عتاب رود
ن

فرانک 03-16-2010 08:01 PM

نا کسی گر ز کسی بالا نشیند عیب نیست
جای چشم ابرو نگیرد چون ازو بالا تر است
س

رزیتا 03-16-2010 08:08 PM

سرشکم آمد و عیبم بگفت روی به روی
شکایت از که کنم خانگیست غمازم
ب

مجتب 03-16-2010 08:31 PM

بر بوی کنار تو شدم غرق و امید است

از موج سرشکم که رساند به کنارم



ش

Omid7 03-16-2010 09:07 PM

شمشير کشيدي و بخونم ننشاندي
افسوس که آغاز تو انجام ندارد

// س

مجتب 03-16-2010 09:16 PM

سایه تا بازگرفتی ز چمن مرغ سحر

آشیان در شکن طره شمشاد نکرد


ج

amir ahmadi 03-16-2010 09:26 PM

جان کندن تدریجی خود را اخر
تبدیل به مرگ ناگهانی کردیم
ر

Omid7 03-16-2010 09:27 PM

رفت از بر من آنکه مرا مونس جان بود
دیگر به چه امید در این شهر توان بود

// ن

مجتب 03-16-2010 09:33 PM

نسیم باد صبا دوشم آگهی آورد

که روز محنت و غم رو به کوتهی آورد

ق

رزیتا 03-16-2010 10:37 PM

قوت بازوی پرهیز به خوبان مفروش
که در این خیل حصاری به سواری گیرند
ا

فرانک 03-16-2010 10:39 PM

اکر این درنده خویی ز طبیعتت بمیرد
همه عمر زنده باشی به روان آدمییت

رزیتا 03-16-2010 10:42 PM

حرفت یادت رفت
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کی روی ره ز که پرسی چون باشی
ش

مجتب 03-16-2010 10:46 PM

شکسته گشت چو پشت هلال قامت من

کمان ابروی یارم چو وسمه بازکشید

گ

Omid7 03-17-2010 12:21 AM

گفتم غم تو دارم گفتا غمت سرآيد
گفتم كه ماه من شو گفتا اگر برآيد

// د

رزیتا 03-17-2010 01:06 AM

دریغ قافله عمر کآن چنان رفتند
که گردشان به هوای دیار ما نرسد
هـ

Omid7 03-17-2010 01:31 AM

هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی
کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را

//ن

رزیتا 03-17-2010 01:39 AM

نیست در بازار عالم خوشدلی ور زانکه هست
شیوه رندی و خوشباشی عیاران خوش است
خ

Omid7 03-17-2010 01:40 AM

خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند
ساقی بده بشارت رندان پارسا را

// ي

رزیتا 03-17-2010 01:46 AM

یارب این قافله را لطف ازل بدرقه راهت باد
که از او خصم به دام آمد و معشوقه به کام
ص

Omid7 03-17-2010 01:49 AM

صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم؟
همه دانند که در صحبت گل خاری هست

// ط

فرانک 03-17-2010 09:40 AM

طی مکان ببین و زمان در سلوک شعر
کاین طفل یک شبه ره صد ساله میرود
ظ

محمد رضا اکبری 03-17-2010 10:51 AM

ظاهرش چوبی ولیکن پیش او
کون یک لقمه چو بگشاد گلو.
ژ(اگه اخرش دارید بگید)

Omid7 03-17-2010 12:45 PM

دوست عزیز این چندمین باریه که شنا حرف ژ میارین، دفعه بعد دیگه به حرف شما توجه نمیشه

ژنده پوشی نبود عیب ز خود دور نمای
جامه ای را که در ان رنگ تعلق بینی

// ی

raha_10 03-17-2010 01:14 PM

یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را
م

مجتب 03-17-2010 02:58 PM

می خور به شعر بنده که زیبی دگر دهد

جام مرصع تو بدین در شاهوار


ش

رزیتا 03-17-2010 03:04 PM

شممت روح و دادوشمت برق وصال
بیا که بوی تو را امیرم ای نسیم شمال
ل

Omid7 03-17-2010 04:30 PM

لازمه عاشقیست رفتن و دیدن ز دور
ورنه ز نزدیک هم فرصت دیدار هست

// ب

فرانک 03-17-2010 05:13 PM

بجز آن نرگس مستانه که چشمش مرساد
زیر این طارم فیروزه کسی خوش ننشست
م

SHeRvin 03-17-2010 05:31 PM

می نوش به ماهتاب ای ماه که ماه

بسیار بتابد و نیابد ما را

س

Omid7 03-17-2010 05:33 PM

سـیر نمیـشـوم ز تـو اِی مـهِ جان فـزای مـن
جور مکن ، جفا مکن، نیست جفا سزای من

// گ

مجتب 03-17-2010 06:19 PM

گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید

هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور


ن

Omid7 03-17-2010 06:24 PM

نرســد دسـت من ســوخته بـر دامن یـــار
چه توان کرد که در عشوه و ناز است هنوز

// ک

محمد رضا اکبری 03-17-2010 07:50 PM

کشتی شکستگانیم ای بادشرطه برخیز
باشد که باز بینیم دیدار اشنا را.
(اقای امید 7 من گفتم اگه اخرش دارید بگید)
حرف ر
{داش مشتی}{قیژه}:102:

Omid7 03-17-2010 08:02 PM

راز مگشای مگر در بَرِ مست رُخ یار
که در این مرحله او محرم راز است هنوز

// م

فرانک 03-17-2010 08:30 PM

من همان روز ز فرهاد طمع ببریدم
که عنان دل شیدا بلب شیرین داد
خ


اکنون ساعت 03:26 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)