تو با خداي خود انداز كار و دل خوش دار
كه رحــم اگــر نكنــد مــدعي خــدا بكند |
هر روز که رفت کار دل مشکل شد
وز سیل سرشک خاک عالم گِل شد در سینۀ تنگ من خداوند بزرگ آتشکده ای ساخت که نامش دل شد |
دل چو دانه ما مثال آسیا آسیا کی داند این گردش چرا تن چو سنگ و آب او اندیشهها سنگ گوید آب داند ماجرا .. |
بر مردم نا اهل، زبان باز مکن
بیگانه به سرّ عشق همراز مکن تا تشنه نبینی سخن از آب مگو تا سمع نیابی سخن آغاز مکن |
راهي است راه عشق كه هيچش كناره نيست آنجـــــا جـــز آنكه جــان ســـپارند چــاره نيست |
مرا عهدی است با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم |
هـوا خواه تــوام جــانا و مي دانـم كه مي داني
كه هم ناديده مي بيني و هم ننوشته ميخواني |
از بهر خدا بنگر در روی چو زر جانا هر جا که روی ما را با خویش ببر جانا چون در دل ما آیی تو دامن خود برکش تا جامه نیالایی از خون جگر جانا ای ماه برآ آخر بر کوری مه رویان ابری سیه اندرکش در روی قمر جانا .. |
هرشب گویم که فردا ترک این سودا کنم.......بازچون فردا اید امروز را نیز فردا کنم
چون از روز نخستین سودایت در سر است......پس همان بهتر که سر در این سودا کنم |
مي فكن بر صف رندان نظري بهتر از اين بر در ميـكده مي كن گذري بهتــــر از اين |
اکنون ساعت 01:17 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)