پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره واژه ای (http://p30city.net/showthread.php?t=3981)

shokofe 06-26-2010 12:40 PM

به چمن خرام وبنگربر تخت گل که لاله
به ندیم شاه ماند که بکف ایاغ دارد

salem 06-27-2010 02:40 PM

راست چون سوسن و گل از اثر صحبت پاك
بر زبان بود مرا انچه تو را در دل بود

shokofe 06-27-2010 08:45 PM

نقاب گل کشید وزلف سنبل
گره بند قبای غنچه وا کرد:53:

آیلین 06-28-2010 04:17 PM

گل با تو برابری کجا یارد کرد
کاو نور ز مه دارد و مه نور از تو

Omid7 06-28-2010 08:12 PM

هر كاو شراب فرقت روزي چشيده باشد
داند كه سخت باشد قطع اميدواران

فرانک 06-29-2010 07:58 AM

هر آنکسی که در این حلقه نیست زنده به عشق
براو نمرده به فتوای من نماز کنید

Omid7 06-29-2010 08:14 AM

من همان دم كه وضو ساختم از چشمه عشق
چار تكبير زدم يكسره بر هر چه كه هست

فرانک 06-29-2010 08:52 AM

من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند

shokofe 06-29-2010 09:38 AM

من نمي يابم مجال اي دوستان
گرچه دارد او جمالي بس جميل

فرانک 06-29-2010 10:53 AM

گر چه وصالش نه به کوشش دهند
هر قدر ای دل که توانی بکوش

shokofe 06-29-2010 11:19 AM

محل نور تجلي ست راي انور شاه
چو قرب او طلبي در صفاي نيت كوش

فرانک 06-29-2010 11:45 AM

چو عاشق میشدم گفتم که بردم گوهر مقصود
ندانستم که این دریا چه موج خون فشان دارد

shokofe 06-29-2010 12:08 PM

ديده دريا كنم وصبر به صحرا فكنم
واندر اين كار دل خويش به دريا فكنم

Omid7 07-01-2010 07:30 AM

هر خس و خاری درین صحرا بهاری داشت لیک
سر به سر دوران عمر ما خزانی بیش نیست

shokofe 07-01-2010 08:08 AM

باغبان گر پنج روزي صحبت گل بايدش
بر جفاي خار هجران صبر بلبل بايدش:53:

Omid7 07-01-2010 08:14 AM

صبر کن ای دل که صبر سیرت اهل صفاست
چاره عشق احتمال شرط محبت وفاست

shokofe 07-01-2010 08:20 AM

ساغيا در گردش ساغر تعلل تا به چند
دور چون باعاشقان افتد تسلسل بايدش
كيست حافظ تا ننوشد باده بي آواز رود
عاشق مسكين چرا چندين تجمل بايدش:53:

Omid7 07-01-2010 08:25 AM

چندين كه برشمردم از ماجراي عشقت
اندوه دل نگفتم الا يك از هزاران

shokofe 07-01-2010 08:49 AM

چندان چو صبا بر تو گمارم دم همت
كز غنچه چو گل خرم وخندان بدرآيي:53:

Omid7 07-01-2010 12:39 PM

مثل اينكه قوانين مشاعره واژه اي رو نمي دونيد ;)( بيتي كه من گفته بودم اصلا صبا نداشت)


خود را بكش اي بلبل از اين رشك كه گل را
با باد صبا وقت سحر جلوه گري بود

ساقي 07-01-2010 02:21 PM

تاب زلفت سر به سر آلوده ی خون من است
گرنخواهی ریخت خونم زلف را چندین متاب
گل چنان بی آب شد در عھد رخسارت که گر
خرمنی از گل بسوزی قطر هیی ندهد گلاب

Omid7 07-01-2010 02:28 PM

گویند مگو سعدی چندین سخن از عشقش
می‌گویم و بعد از من گویند به دوران‌ها

ساقي 07-01-2010 09:04 PM

ندا آمد ز عشق ای جان سفر کن
که من محنت سرایی آفریدم

بسی گفتم که من آن جا نخواهم
بسی نالیدم و جامه دریدم

چنانک اکنون ز رفتن می گریزم
از آن جا آمدن هم می رمیدم



{پپوله}



Omid7 07-01-2010 09:13 PM

تا کی ای جان اثر وصل تو نتوان دیدن
که ندارد دل من طاقت هجران دیدن
بر سر کوی تو گر خوی تو این خواهد بود
دل نهادم به جفاهای فراوان دیدن
عقل بی خویشتن از عشق تو دیدن تا چند
خویشتن بی‌دل و دل بی سر و سامان دیدن

MAHDI 07-02-2010 02:25 PM

چشم عاشق نتوان دوخت که معشوقه نبیند
پای بلبل نتوان بست که بر گل نسراید

Omid7 07-02-2010 03:05 PM

از کوری چشم فلک امشب قمر اینجاست
آری قمر امشب به خدا تا سحر اینجاست
آهسته به گوش فلک از بنده بگوئید
چشمت ندود این همه یک شب قمر اینجاست

MAHDI 07-02-2010 03:33 PM

شب رو که شبت راهبر اسرار است
زیرا که نهان ز دیده ی اغیار است


Omid7 07-02-2010 03:42 PM

گوهر مخزن اسرار همان است که بود
حقه مهر بدان مهر و نشان است که بود
عاشقان زمره ارباب امانت باشند
لاجرم چشم گهربار همان است که بود

MAHDI 07-02-2010 03:49 PM

ببستی چشم یعنی وقت خواب است
نه خوابت آن حریفان را جواب است

Omid7 07-02-2010 03:53 PM

شب ز آه آتشین بکدم نیاسایم چو شمع
در میان آتش سوزنده جای خواب نیست

MAHDI 07-02-2010 03:59 PM

از آفتاب مشتعل هر دم ندا آید به دل
تو شمع این سر را بهل تا باز شمعت سر زند


Omid7 07-02-2010 04:02 PM

مرا مي بيني و هردم زيادت مي كني دردم
ترا مي بينم و ميلم زيادت مي شود هردم

MAHDI 07-02-2010 04:10 PM

مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
قضای آسمانست این و دگرگون نخواهد شد

Omid7 07-02-2010 04:14 PM

سعدي به روزگاران مهري نشسته بر دل
بيرون نمي توان كرد الا به روزگاران

فرانک 07-02-2010 07:09 PM

دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

مجتب 07-02-2010 07:36 PM

در آستین مرقع پیاله پنهان کن

که همچو چشم صراحی زمانه خون​ریز است

Omid7 07-02-2010 08:02 PM

چه شد آن عهد قدیم و چه شد آن یار ندیم
خون کند خاطر من خاطره عهد قدیم

shokofe 07-03-2010 10:25 AM

ياد باد آن كو به قصد خون ما
زلف را بشكست وپيمان نيز هم

mary.f 07-03-2010 10:56 AM

در نهانخانه عشرت صنمی خوش دارم
کز سر زلف و رخش نعل در آتش دارم

shokofe 07-03-2010 03:05 PM

من ديوانه چو زلف تو رها مي كردم
هيچ لايق ترم از حلقه زنجير نبود


اکنون ساعت 04:23 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)