دختر فکر بکر من محرم مدحت تو شد
مهر چنان عروس را هم به کفت حواله باد |
در کارگه کوزهگری رفتم دوش
دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش ناگاه یکی کوزه برآورد خروش کو کوزهگر و کوزهخر و کوزه فروش |
شد چمان در چمن حسن و لطافت لیکن
در گلستان وصالش نچمیدیم و برفت |
تا بود آنروز که باشد بهی
گردنت آزاد و دهانت تهی |
یارب آن روی است و در پیرامنش بند کلاه
یا به گرد ماه تابان عقد پروین بستهاند |
داد بگسترد و ستم درنبشت
تا نفس آخر از آن برنگشت |
تو را رسد شکر آویز خواجگی گه جود
که آستین به کریمان عالم افشانی |
یک چند به کودکی باستاد شدیم
یک چند به استادی خود شاد شدیم |
من باکمر تو در میان کردم دست
پنداشتمش که در میان چیزی هست |
تا من ازین امر و ولایت که هست
عاقبتالامر چه دارم به دست |
اکنون ساعت 12:42 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)