دیگری را در کمند آور که ما خود بندهایم
ریسمان در پای حاجت نیست دست آموز را |
اگر دشنام فرمایی و گر نفرین دعا گویم
جواب تلخ میزیبد لب لعل شکرخا را |
ای مرا یک بارگی از خویشتن کرده جدا
گر بدآن شادی که دور از تو بمیرم مرحبا |
اندر آن ساعت که بر پشت صبا بندند زین
با سلیمان چون برانم من که مورم مرکب است |
تو خود مرا چه کنی لیک چشم را فرمای
که آن نگه که تو کردی زمان زمان نکند |
دوش در خوابم در آغوش آمدی
وین نپندارم که بینم جز به خواب |
بس است جور ز صبر آزمود وحشی را
هزار بار کسی را کس امتحان نکند |
در سنبلش آویختم از روی نیاز
گفتم من سودازده را کار بساز گفتا که لبم بگیر و زلفم بگذار در عیش خوشآویز نه در عمر دراز |
ز بالا و دیدار و آهستگی
ز بایستگی هم ز شایستگی |
یکی را چون ببینی کشته دوست
به دیگر دوستانش ده بشارت |
اکنون ساعت 02:21 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)