تشریف ده عشاق را پرنور کن آفاق را بر زهر زن تریاق را چیزی بده درویش را ر |
دستم نداد قوت رفتن پيش دوســـــــت
چندي به پاي رفتم و چندي به سر شدم تا رفتنش ببينــــــم و گفتنش بشـــــنوم از پــاي تا به سر همه سمع و بصر شدم م |
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم ک |
يوسف به اين رها شدن از چاه دل مبند
اين بار مي برند كه قربانيت كنند گ |
گر به اقليم عشق روي آري همه آفـــاق گلــستان بيني ر |
رسید آن شه رسید آن شه بیارایید ایوان را فروبرید ساعدها برای خوب کنعان را ف |
فراوان سخن باشد آگنده گوش نصيحت نگيرد مگر در خموش س |
سحر بلبل حکایت با صبا کرد
که عشق روی گل با ما چه ها کرد ز |
ز زنبور کرد این حلاوت پدید
همانکس که در مار زهر آفرید سعدی ظ |
روزي كه تو آمدي به دنيا عريان
مردم همه خندان و تو بودي گريان كاري بكن اي دوست كه وقت رفتن مردم همه گريان و تو باشي خندان ق |
اکنون ساعت 01:28 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)