آفرین غزل جون!
آقایی آقا مهدی! دلم خنک شد به این میگن پُست!طولانی و پرملات! بچه ها جدایی نادر از سیمین نامزد اسکار شد : هم برای بهترین فیلم خارجی زبان هم برای بهترین فیلم نامه غیر اقتباسی اسکار هم 26 فوریه برگزار میشه! {جشن پتو}{جشن پتو}{جشن پتو}{شیت شدن}{شیت شدن} |
خداد صلوات! غزل بیوسه جاهل پی سی سیتی.همین یه بارَ نکُشیدمان.حالمان خراوه.جاهلی نکوت سر قیو!{قاط}{جشن پتو}:d
|
سلام به همه |
به غزل گفتم که کمتر خط و نشان بکشه:d
|
:d
شما به مشاجراتتون ادامه بدین مام میخونیم میخندیم :p خاطره ای از استاد شفیعی کدکنی چند روزی به آمدن عيد مانده بود. بیشتر بچه ها غایب بودند، یا اکثرا" رفته بودند به شهرها و شهرستان های خودشان یا گرفتار کارهای عید بودند اما استاد ما بدون هیچ تاخیری آمد سر کلاس و شروع کرد به درس دادن. بالاخره کلاس رو به پایان بود که یکی از بچه ها خیلی آرام گفت: استاد آخره سالی دیگه بسه! استاد هم دستی به سر تهی از موی خود کشید! و عینکش را از روی چشمانش برداشت و همین طور که آن را می گذاشت روی میز، خودش هم برای اولین بار روی صندلی جا گرفت. استاد 50 سالهمان با آن كت قهوهاي سوختهاي كه به تن داشت، گفت: حالا که تونستید من رو از درس دادن بندازید بذارید خاطره ای رو براتون تعریف کنم. من حدودا 21 یا 22 سالم بود، مشهد زندگی می کردیم، پدر و مادرم کشاورز بودند با دست های چروک خورده و آفتاب سوخته، دست هایی که هر وقت اون ها رو می دیدم دلم می خواست ببوسمشان، بویشان کنم، کاری که هیچ وقت اجازه آن را به خود ندادم با پدرم بکنم اما دستان مادرم را همیشه خیلی آرام مثل "ماش پلو" که شب عید به شب عید می خوردیم بو می کردم و در آخر بر لبانم می گذاشتم. http://www.myup.ir/images/95928121874012161265.jpg استادمان حالا قدری هم با بغض کلماتش را جمله می کند: نمی دونم بچه ها شما هم به این پی بردید که هر پدر و مادری بوی خاص خودشان را دارند یا نه؟ ولی من بوی مادرم را همیشه زمانی که نبود و دلتنگش می شدم از چادر کهنه سفیدی که گل های قرمز ریز روی آن ها نقش بسته بود حس می کردم، چادر را جلوی دهان و بینیام می گرفتم و چند دقیقه با آن نفس می کشیدم... اما نسبت به پدرم؛ مثل تمام پدرها؛ هیچ وقت اجازه ابراز احساسات پیدا نکردم جز یک بار، آن هم نه به صورت مستقیم. نزدیکی های عید بود، من تازه معلم شده بودم و اولین حقوقم را هم گرفته بودم، صبح بود، رفتم آب انبار تا برای شستن ظروف صبحانه آب بیارم. از پله ها بالا می آمدم که صدای خفیف هق، هق مردانه ای را شنیدم، از هر پله ای که بالا می آمدم صدا را بلندتر می شنیدم... استاد حالا خودش هم گریه می کند... پدرم بود، مادر هم آرامش می کرد، می گفت آقا! خدا بزرگ است، خدا نمیذاره ما پیش بچه ها کوچیک بشیم، فوقش به بچه ها عیدی نمی دیم، قرآن خدا که غلط نمی شه اما بابام گفت: خانم نوه هامون تو تهران بزرگ شدند و از ما انتظار دارند، نباید فکر کنند که ما ... حالا دیگه ماجرا روشن تر از این بود که بخواهم دلیل گریه های بابام رو از مادرم بپرسم، دست کردم توی جیبم، 100 تومان بود، کل پولی که از مدرسه گرفته بودم، گذاشتم روی گیوه های پدرم و خم شدم و گیوه های پر از خاک و خلی که هر روز در زمین زراعی، همراه بابا بود بوسیدم. آن سال همه خواهر و برادرام ازتهران آمدند مشهد، با بچه های قد و نیم قد که هر کدام به راحتی "عمو" و "دایی" نثارم می کردند. بابا به هرکدام از بچه ها و نوه ها 10 تومان عیدی داد، 10 تومان ماند که آن را هم به عنوان عیدی داد به مامان. اولین روز بعد از تعطیلات بود، چهاردهم، که رفتم سر کلاس. بعد از کلاس آقای مدیر با کروات نویی که به خودش آویزان کرده بود گفت که کارم دارد و باید بروم اتاقش، رفتم، بسته ای از کشوی میز خاکستری رنگ زوار درفته گوشه اتاقش درآورد و داد به من. گفتم: این چیه؟ "باز کن می فهمی" باز کردم، 900 تومان پول نقد بود! این برای چیه؟ "از مرکز اومده؛ در این چند ماه که اینجا بودی بچه ها رشد خوبی داشتند برای همین من از مرکز خواستم تشویقت کنند." راستش نمی دونستم که این چه معنی می تونه داشته باشه، فقط در اون موقع ناخودآگاه به آقای مدیر گفتم این باید 1000 تومان باشه نه 900 تومان! مدیر گفت از کجا می دونی؟ کسی بهت گفته؟ گفتم: نه، فقط حدس می زنم، همین. راستش مدیر نمی دونست بخنده یا از این پررویی من عصبانی بشه اما در هر صورت گفت از مرکز استعلام میگیرد و خبرش را به من می دهد. روز بعد تا رفتم اتاق معلمان تا آماده بشم برای کلاس، آقای مدیر خودش را به من رساند و گفت: من دیروز به محض رفتنت استعلام کردم، درست گفتی، هزار تومان بوده نه نهصد تومان، اون کسی که بسته رو آورده صد تومانش را کِش رفته بود که خودم رفتم ازش گرفتم اما برای دادنش یه شرط دارم... "چه شرطی؟" بگو ببینم از کجا می دونستی؟ نگو حدس زدم که خنده دار است. استاد کمی به برق چشمان بچه ها که مشتاقانه می خواستند جواب این سوال آقای مدیر را بشنوند، نگاه کرد و دسته طلایی عینکش را گرفت و آن را پشت گوشش جا داد و گفت: "به آقای مدیر گفتم هیچ شنیدی که خدا 10 برابر عمل نیکوکاران به آن ها پاداش می دهد؟" |
*پیش بینی نتیجه بازی امشب بین دو تیم بارسلونا و رئال مادرید*
ماشالا اینقدر بازدید کننده از تاپیکهای ورزشی داریم که من به ناچار بحث رو اینجا مطرح کردم...... :d |
نقل قول:
سلام حسین جان میشه بگی کدوم مسابقه؟! |
تابلوئه که بارسلونا میبره;)
دخترم میگه 3-1 من میگم 2-1 |
*پیش بینی نتیجه بازی امشب بین دو تیم بارسلونا و رئال مادرید*
نقل قول:
بارسلونا و رئال مادرید |
نقل قول:
منم میگم 3-1 بارسلونا میبره;) |
منم میگم مساوی 1-1 میشه
تو امضات ی تبلیغی میکردی حسین اقا ;)میومدیم پیش بینی |
سلام به همتون.امروز حالم خرابه خرابه.سیم هام اتصالی کردن به طور بد و شدید.کارنامه ام رو به دست چپم دادن{قاط}
|
ام ت ح ا ن ا م ت م ا م!{شیت شدن}{شیت شدن}{شیت شدن}{شیت شدن}{شیت شدن}
نقل قول:
ریش و سیبیل؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نقل قول:
چکار کردی؟ نقل قول:
آقا حسین اول ما میایم شما پذیرایی کنین بعد شما پذیرایی کنین ما میایم!:24: منو نگاه چه پررو پررو خودمو دعوت می کنم! همینه که هست!{قاط} |
دیگه میخواستی چیکار کنم صبا جان با این همه نمرات قشنگ و جورواجورم
|
جاویدان جان درست میشه!
پاس شده باشی بقیه اش حل میشه! البته من که خودم دبیرستانی بودم خدای استرس بودم اما گذشت! می گذره! |
پاس که شدم ولی نمرات و معدلم...
|
جاویدان جان اولا که من همیشه می گم : جوان مرگش نباشه!ایشالا اولا سلامت باشی!
دوما که معدل پائین رو میشه جبران کرد! ایشالا ترم بعد چنان تلاش کن که معلم ها راهی نداشته باشن به جز اینکه حق خودتو بهت بدن! دبیرستان دوره اعصاب خورد کنیه چون آدم دیگه زیادی امتحان داره! اما دانشگاه قدرت بیشتری می خواد انرژی تو جمع کن ایشالا دانشگاه کولاک کنی!:cool: |
ممنونم ازت من که امسال خیلی تلاش کردم و هیچ سالی این قدر درس نخوندم ولی برعکس کمترین معدلم رو امسال داشتم.سالهای قبل یا 18/50 بودم ویا 19 به بالا ولی امسال...
|
آقا جاویدان داری کاری مکنی بشد مشکوک بشم ها!
خیره امسال؟;) خدایی ها!;) |
صبا نفهمیدم چی میگی.از چه لحاظ مشکوک میزنم؟ تا حالا که خیر نبوده
|
بالاخره 17 سالگی و شینطنت!;)
(شوخی مکنم ها باشم نکنی جنگ!) الان گرفتی؟ |
آره.راستش سرم این گوشه و اون گوشه بد جور میره.ولی خو چن وقته کمتر بیرون میرم و خانه نشین شدم ولی تویه خانه هم تویه ذهنمه و فک کنم طبیعی باشه
|
دیدی چه زود مچتو گرفتم!
تو خانه هم به بیرون می فکری؟ 17 سالگیه دیگه!;) آروم میشی! |
ای ناقلا مچمو ول کن. هییییی الان تازه اول کارمانه.کو تا آروم شیم...
|
خوب به سلامتی تجدید نیاوردی
شیرینی یادت نره پسر خوب راستی گفته بودی بداخلاق هم شدی اینم خیلی بده ...خوش اخلاق هم بشوووو:) |
شکوفه جان سعی میکنم اخلاقم رو هم خوبترش کنم.هرچند سخته
|
سلام به همه دوستان گلم
انشا الله اخر هفته خوبی داشته باشین:53: اقا مهدی سلام کجایی کم پیدایی جواد جون نیستی حسین اقا شما که اصلا نیستی هاژی سلام کم فروق شدی :53::53::53::53::53::cool::53::53::53: |
راستی گفته بودی بداخلاق هم شدی اینم خیلی بده ...خوش اخلاق هم بشوووو
با اجازه یکم مفهوم حرفتونو بهتر برسونم
اخلاقتو خوب کن الانم داره تو سینماهای سراسر کشور پخش میشه میتونی بری ببینی خیلی به درست کردن اخلاقت کمک میکنه{جشن پتو} |
شکر خدا امروز اینجا برف باریده.خدا کنه که ادامه داشته باشه و سراسر ایران هم بارندگی باشه تا خشک سالی نشه.
اگه این فیلمه رو که میگی ببینم تازه بدتر میشم{داش مشتی}:24: |
مگه اهل کجایی؟
اسمش که یه چی دیگه میگه حالا ببین شاید خوب شد ها ضرر نداره |
من که اهل استان کرمانشاه شهرستان اسلام آباد غربم.ولی خوب طبیعیه اخلاقم هنوز دست خودم که نیست هر چی بیاد زبونم میگم!
|
این که خیلی ناجوره
باید بتونی خودتو کنترل کنی |
تا اونجایی که بتونم خودمو کنترل میکنم.ولی خو وقتی کسی بهم زور بخواد بگه دیگه نمیتونم خودمو کنترل کنم .
|
آهان
این خوبه که درمقابل زورگویی بی مطنق بایستی منم مث تو دوس ندارم کسی بهم زور بگه |
سلام به همه همه دوستان:53:
صبح بخیر :65: علی اقا خوش امدی :41: |
سلام
خوش باشی عزیز
صبح شمام بخیر |
راستی از امروز به بعد همه نمرات قشنگشون رو اینجا بزنن تا همدرد یکدیگر شویم.با آرزوی موفقیت برای همتون
|
سلام
اقا مهدی چه طوری کجایی |
نقل قول:
خوبم ، تو چطوری؟ خسته نباشی دارم کارامو میکنم برم بیرون کار دارم :cool: |
عزیزی اقا مهدی خوش بگذره {پپوله}
:cool:بابا رو ببوس:53::53::53::53::53::53::53::53: |
اکنون ساعت 10:26 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)