تو نيز باده به چنگ آر و راه صحرا گير
که مرغ نغمه سرا ساز خوش نوا آورد |
دارم اميد عاطفتي از جانب دوست
كردم عنايتي و اميدم به عفو اوست |
تا کی اندر دام وصل آرم تذروی خوش خرام
در کمينم و انتظار وقت فرصت میکنم |
مکن کز سینه ام آه جگر سوز
بر آید همچو دود از راه روزن |
نشان يار سفرکرده از که پرسم باز
که هر چه گفت بريد صبا پريشان گفت |
تا در ره پيري به چه آيين روي اي دل
باري به غلط صرف شد ايام شبابت |
تيري که زدي بر دلم از غمزه خطا رفت
تا باز چه انديشه کند راي صوابت |
ترک درويش مگير ار نبود سيم و زرش
در غمت سيم شمار اشک و رخش را زر گير |
رونق عهد شباب است دگر بستان را
میرسد مژده گل بلبل خوش الحان را |
از غم هجر مكن ناله و فرياد كه دوش
زده ام فالي و فرياد رسي مي آيد |
دگر ز منزل جانان سفر مکن درويش
که سير معنوی و کنج خانقاهت بس |
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت |
تخت زمرد زده است گل به چمن
راح چون لعل آتشین دریاب |
به بزمگاه چمن دوش مست بگذشتم
چو از دهان توام غنچه در گمان انداخت |
تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت
تا باز چه اندیشه کند رای صوابت |
تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان
بگشود نافهای و در آرزو ببست |
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت |
تا به گیسوی تو دست ناسزایان کم رسد
هر دلی از حلقهای در ذکر یارب یارب است |
تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان
بگشود نافهای و در آرزو ببست |
تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار
که توسنی چو فلک رام تازیانه توست |
تا به گیسوی تو دست ناسزایان کم رسد
هر دلی از حلقهای در ذکر یارب یارب است |
تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار
که توسنی چو فلک رام تازیانه توست |
تو خود وصال دگر بودی ای نسیم وصال
خطا نگر که دل امید در وفای تو بست |
ترسم که صرفهای نبرد روز بازخواست
نان حلال شيخ ز آب حرام ما |
اندر سر ما خيال عشقت
هر روز که باد در فزون باد |
در دير مغان آمد يارم قدحی در دست
مست از می و ميخواران از نرگس مستش مست |
تا بود نسخه عطری دل سودا زده را
از خط غالیه سای تو سودای طلبیم |
مطرب چه پرده ساخت که در پرده سماع
بر اهل وجد و حال در های و هو ببست |
ترک درویش مگیر ار نبود سیم و زرش
در غمت سیم شمار اشک و رخش را زر گیر |
راز درون پرده ز رندان مست پرس
کاین حال نیست زاهد عالی مقام را |
اگر بباده مشکین دلم کشد شاید
که بوی خیر ز زهد ریا نمی آید |
در بزم دور یک دو قدح درکش و برو
یعنی طمع مدار وصال دوام را |
ای پسته تو خنده زده بر حدیث قند
مشتاقم از برای خدا یک شکر بخند |
دايم گل اين بستان شاداب نمي ماند
درياب ضعيفان را در وقت توانايي |
تا با غم عشق تو مرا کار افتاد
بیچاره دلم در غم بسیار افتاد |
دل خرابي مي كند دلدار را آگه كنيد
زینهار ای دوستان جان من و جان شما |
ای دل بیا که ما به پناه خدا رویم
زانچه آستین کوته ودست دراز است |
تو را آن به که روی خود ز مشتاقان بپوشانی
که شادی جهان گيری غم لشکر نمیارزد |
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا |
ای خرم از فروغ رخت لاله زار عمر
بازآ که ريخت بی گل رويت بهار عمر |
اکنون ساعت 12:19 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)