ای به عالم کرده پیدا راز پنهان مرا من کیم کز چون تویی بویی رسد جان مرا جان و دل پر درد دارم هم تو در من مینگر چون تو پیدا کردهای این راز پنهان مرا |
ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما
آب روی خوبی از چاه زنخدان شما |
از تیغ بی ملاحظهٔ آه ما بترس
اولیست اینکه کس نشود هم نبرد ما |
ای تواحساس مضاعف !با تو تا کی می توان داشت
طاقت این شهر خشک و تاب آهنزارهایش؟ |
شیرین دهان آن بت عیار بنگرید
در در میان لعل شکربار بنگرید بستان عارضش که تماشاگه دلست پرنرگس و بنفشه و گلنار بنگرید |
در سنبلش آویختم از روی نیاز
گفتم من سودازده را کار بساز |
زان کوزهٔ می که نیست در وی ضرری
پر کن قدحی بخور بمن ده دگری زان پیشتر ای صنم که در رهگذری خاک من و تو کوزهکند کوزهگری |
یک نعره مستانه ز جایی نشنیدیم
ویران شود این شهر که میخوانه ندارد |
دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد
شد سوی محتسب و کار به دستوری کرد |
دل سوخت تمام از غم و آهي نكشيديم
آتش كه برافروخته شد دود ندارد |
اکنون ساعت 12:35 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)