دارد شرف بر انجم و افلاک خاک ما
آئینهٔ خدای نما جان پاک ما |
اگر نه گنج عطای تو دستگیر شود
همه بسیط زمین رو نهد به ویرانی |
یکنفس بی یاد جانان بر نمی آید مرا
ساعتی بی شور و مستی سرنمی آید مرا |
اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد
گناه بخت پريشان و دست كوته ماست |
تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که چون همیسپرم |
مي روي و گريه مي آيد مرا
ساعتي بنشين که باران بگذرد |
دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنم
گفت کو زنجیر تا تدبیر این مجنون کنم |
مگذار مطرب را دمی کز چنگ بنهد چنگ را
در آبگون ساغر فکن آن آب آتش رنگ را |
ای صبا با ساکنان شهر یزد از ما بگو
کای سر حق ناشناسان گوی چوگان شما |
احتراز از عشق میکردم ولی بیحاصلست
هر که از اول تصور میکند فرجام را |
اکنون ساعت 03:30 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)