اساس توبه که در محکمی چو سنگ نمود
ببین که جام زجاجی چه طرفهاش بشکست |
تا ابد معمور باد این خانه کز خاک درش
هر نفس با بوی رحمن می وزد باد یمن |
نداد عشق گریبان به دست کس ما را
گرفت این می پرزور، چون عسس ما را |
ای دوست، تا که دسترسی داری
حاجت بر آر اهل تمنا را |
آن سبزهام که سنگدلیهای روزگار
در زیر سنگ نشو و نما میدهد مرا در گوش قدردانی من حلقهٔ زرست هر کس که گوشمال بجا میدهد مرا |
ایا پرلعل کرده جام زرین
ببخشا بر کسی کش زر نباشد بیا ای شیخ و از خمخانه ما شرابی خور که در کوثر نباشد |
در مشورت اگر چه گشاد جهان ز ماست
سرگشتهتر ز سبحهٔ صد دانهایم ما گر از ستاره سوختگان عمارتیم چون جغد، خال گوشهٔ ویرانهایم ما |
آن نافه مراد که میخواستم ز بخت
در چین زلف آن بت مشکین کلاله بود |
درون خانه خزان و بهار یکرنگ است
ز خویش خیمه برون زن، بهار را دریاب |
بس كه بد ميگذرد زندگي اهل جهان
مردم از عمر چو سالي گذرد عيد كنند |
اکنون ساعت 06:58 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)