الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور
پدر را باز پرس آخر کجا شد مهر فرزندی |
یاد آیدت آن روز که گفتم به تو در باغ
بنشین برگلکاتش بلبل بنشانی |
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس |
سپیدهدم که صبا دامن سمن بدرد
ز مهر روی تو گل جیب پیرهن بدرد |
دلا یاران سه نوعند ار بدانی
زبانیند و جانیند و نانی به نانی نان بده از در برانش حذر بنما ز یاران زبانی دلا یاران جانی را نگهدار برایش جان بده تا میتوانی |
یارب تو مرا به نفس طناز مده
با هر چه بجز تست مرا ساز مده من در تو گریزان شدم از فتنهٔ خویش من آن توام مرا به من باز مده |
هر آنکس که جور بزرگان نبرد
نسوزد دلش بر ضعیفان و خرد |
دل ميرود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا |
امروز قدر پند عزیزان شناختم
یا رب روان ناصح ما از تو شاد باد |
امروز که در نزد توام مرحمتی کن
فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت |
اکنون ساعت 08:58 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)