پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   اشعار زیبا - اشعاری که دوستشان داریم برای تقدیم به عزیزانتان یا برای دل خودتان (http://p30city.net/showthread.php?t=1851)

SonBol 04-28-2010 08:05 AM

من يه پارچه آسمونم واسه پَر گرفتن تو
تا ابد به جون مي گيرم سختي پريدن تو
من ميشم هواي پرواز تو بشو ترانه ي من
بي تو که معني نداره شعر عاشقونه ي من
فکر نکن زندگي خوابه حيف بي صدا بشيني
مي خوام تا آخر دنيا از شقايق جون بگيري
جاي تو،تو آسموناس توي واژه هاي شعره
جايي که قلب جنونم بنده ي صداي عشقه
به خداي آسمونم واسه پر کشيدن تو
تا ابد به جون مي گيرم سختي پريدن تو
اي تو اي مومن ترانه پر بگير توي وجودم
بشکن اين سدِ سکوتُ خو بگير به آشيونم

Omid7 04-28-2010 09:18 AM

ناتوان گذشته ام ز کوچه ها

نیمه جان رسیده ام به نیمه راه

چون کلاغ خسته ای در این غروب

می برم به آشیان خود پناه

در گریز ازین زمان بی گذشت

در فغان از این ملال بی زوال

رانده از بهشت عشق و آرزو

مانده ام همه غم و همه خیال

سر نهاده چون اسیر خسته جان

در کمند روزگار بدسرشت

رو نهفته چون ستارگان کور

در غبار کهکشان سرنوشت

می روم ز دیده ها نهان شوم

می روم که گریه در نهان کنم

یا مرا جدایی تو می کشد

یا ترا دوباره مهربان کنم

این زمان نشسته بی تو با خدا

آنکه با تو بود و با خدا نبود

می کند هوای گریه های تلخ

آن که خنده از لبش جدا نبود

بی تو من کجا روم کجا روم

هستی من از تو مانده یادگار

من به پای خود به دامت آمدم

من مگر ز دست خود کنم فرار

تا لبم دگر نفس نمی رسد

ناله ام به گوش کس نمی رسد

می رسی به کام دل که بشنوی

ناله ای از ین قفس نمی رسد

raha_10 04-28-2010 10:43 AM

یه تک بیتی از خودم:
بغض من با گریه ی تو با شکستن وا نمی شه
تا تو دستامو نگیری گم شدن پیدا نمی شه!

saniz 04-28-2010 07:50 PM

زشت بيني را رها كن روي زيبا را ببين
در چمن از خار بگذر لطف گل ها را ببين
شادمان در بيشه ها بگذر به همراه نسيم
بر بلند شاخه مرغان خوش آوا را ببين
گر سر جنگل نداري ره بگردان سوي دشت
بال در بال كبوتر لطف صحرا را ببين
در شب اردبيهشتي خيره شو بر آسمان
گر نديدي شكل مينا رنگ مينا را ببين
مشتري را بر پرند آسمان ديدار كن
رقص صدها اختر و بزم ثريا را ببين
تكيه بر ساحل بزن وقت طلوع آفتاب
قايق زرين مهر و نقش دريا را ببين
در شفق خورشيد را بنگر چو شمعي در حباب
ابر رنگين را نگه كن آسمان ها را ببين
در شب مهتاب بگذر از دل مردابها
وندر آينه عكس ماه تنها را ببين
از جگن ها بستري كن در سكوت نيمشب
تا سحر در بزم غئكان شور وغوغا را ببين
صد هزاران نقش زيبا مي درخشد پيش چشم
در ميان نقش ها نقاش زيبا را ببين
آفرينش سر بسر زيباست زشتي ها ز ماست
چشم دل بگشا و صنع آن دلا را ببين

مهدي سهيلي

ساقي 04-29-2010 02:58 PM

به دنبال خدا نگرد خدا در بيابان هاي خالي از انسان نيست
 


{پپوله}



به دنبال خدا نگرد خدا در بيابان هاي خالي از انسان نيست


خدا در جاده هاي تنهاي بي انتها نيست


به دنبالش نگرد



خدا در نگاه منتظر کسي است که به دنبال خبري از توست


خدا در قلبي است که براي تو مي تپد


خدا در لبخندي است که با نگاه مهربان تو جاني دوباره مي گيرد



خدا آن جاست


در جمع عزيزترين هايت


خدا در دستي است که به ياري مي گيري


در قلبي است که شاد مي کني


در لبخندي است که به لب مي نشاني


خدا در بتکده و مسجد نيست


گشتنت زمان را هدر مي دهد


خدا در عطر خوش نان است



خدا در جشن و سروري است که به پا مي کني


خدا را در کوچه پس کوچه هاي درويشي و دور از انسان ها جست و جو مکن


خدا آن جا نيست





{پپوله}



natanaeil 04-29-2010 03:26 PM

دیدی غزلی سبز سروده بود

عاشق شده بود،

انگار خودش نبود عاشق شده بود!

افتاد

شکست

زیر باران پوسید....


آدم که نکشته بود،عاشق شده بود!

topic_sun 04-29-2010 05:34 PM

هنگامه
ای دل لبریز از شوق و امید!
کاش میدیدی که فردا نیستیم.

کاش میدیدی که چون پنهان شدیم؛
در همه آفاق پیدا نیستیم.

گر چه هر مرگی تسلی بخش ماست
کاندر این هنگامه تنها نیستیم

بدتر از مرگ است آن دردی،که:باز،
زندگی میخندد و،ما نیستیم!
فریدون مشیری

behnam5555 04-29-2010 11:10 PM


یک استکان یادِ خدا باید بنوشم


اندازه یک حبّه قند است
گاهی می افتد توی فنجانِ دلِ ما
حل می شود آرام آرام
بی آنکه اصلا ً ما بفهمیم
و روحمان سر می کشد آن را
آن چای شیرین را
شیطان زهرآگین ِدیرین را
آن وقت او
خون می شود در خانه تن
می چرخد و می گردد و می ماند آنجا
او می شود من
***
طعم دهانم تلخ ِتلخ است
انگار سمی قطره قطره
رفته میان تاروپودم
این لکه ها چیست؟
بر روح ِ سرتاپا کبودم!
ای وای پیش از آنکه از این سم بمیرم
باید که از دست خودت دارو بگیرم
ای آنکه داروخانه ات
هر موقع باز است
من ناخوشم
داروی من راز و نیاز است
چشمان من ابر است و هی باران می آید
اما بگو
کِی می رود این درد و کِی درمان می آید؟

***
شب بود اما
صبح آمده این دوروبرها
این ردپای روشن اوست
این بال و پرها

***
لطفت برایم نسخه پیچید:
یک شیشه شربت، آسمان
یک قرص ِخورشید
یک استکان یاد خدا باید بنوشم
معجونی از نور و دعا باید بنوشم




behnam5555 04-29-2010 11:24 PM


به گنجشک گفتند، بنویس:
عقابی پرید.
عقابی فقط دانه از دست خورشید چید.
عقابی دلش آسمان، بالش از باد،
به خاک و زمین تن نداد.

*
و گنجشک هر روز
همین جمله‌ها را نوشت
وهی صفحه، صفحه
وهی سطر، سطر
چه خوش خط و خوانا نوشت

*
وهر روز دفتر مشق او را
معلم ورق زد
وهر روز هم گفت: آفرین
چه شاگرد خوبی، همین

*
ولی بچه گنجشک یک روز
با خودش فکر کرد:
برای من این آفرین‌ها که بس نیست!
سوال من این است
چرا آسمان خالی افتاده آنجا
برای عقابی شدن
چرا هیچ کس نیست؟

*
چقدر از "عقابی پرید"
فقط رونویسی کنیم
چقدر آسمان، خط خطی
بال کاهی
چرا پرکشیدن فقط روی کاغذ
چرا نقطه هر روز با از سر خط
چرا...؟
برای پریدن از این صفحه ها
نیست راهی؟

*
و گنجشک کوچک پرید
به آن دورها
به آنجا که انگشت هر شاخه ای رو به اوست
به آن نورها
وهی دور و هی دور و هی دورتر
و از هر عقابی که گفتند مغرورتر
و گنجشک شد نقطه ای
نه در آخر جمله در دفتر این و آن
که بر صورت آسمان
میان دو ابروی رنگین کمان


منبع :عرفان نظرآهاری

رزیتا 04-30-2010 12:25 PM

4 رباعی تازه از جعفر شعبانی در رثای صدیقه طاهره (س)
 
اوج دلبستگی‌ام زهرا(س) بود



4 رباعی تازه از جعفر شعبانی در رثای صدیقه طاهره (س)


خبرگزاری فارس: جعفر شعبانی متخلص به «نسیم» از شاعران آیینی ، چهار رباعی به مناسبت فرارسیدن ایام سوگواری فاطمیه سروده و در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده است.


http://img.tebyan.net/big/1389/02/64...4239170238.jpg


به خدا دلخوشی‌ام زهرا بود
اوج دلبستگی‌ام زهرا بود
زیر لب زمزمه می‌كرد علی
«نمك زندگی‌ام زهرا بود»

* * *
روزی كه علی یاس كبودش را دید
در كوچه همه بود و نبودش را دید
زهرا كه نماز عشق خود را می‌خواند
در آتش و دود و خون سجودش را دید

* * *
ای ماه من آخر تو سفر كردی
و رفتی جان بهر امامت تو سپر كردی
و رفتی خاكسترم از هجر تو ای شمع دل افروز
از من تو چرا قطع نظر كردی و رفتی؟

* * *
بر فاطمه آن عصمت داور صلوات
بر فخر زنان، بانوی محشر صلوات
خواهی كه همه امور گردد
آسان بفرست بر آن آیت كوثر صلوات


سوگواری حضرت زهرا (س) در تازه‌ترین سروده‌های غلامحسینی

چه گویمت كه خدا خود به كوثرت خوانده


خبرگزاری فارس: محسن غلامحسینی، شاعر آیینی و از برگزیدگان دهمین كنگره شعر عاشورایی ، به مناسبت شهادت حضرت زهرا (س) یك رباعی و غزل سروده و در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده است.


http://img.tebyan.net/big/1389/02/88...7216368139.jpg


سراسر از غزل و از قصیده‌ای زهرا
سپیدتر ز سرود سپیده‌ای زهرا
چه گویمت كه خدا خود به كوثرت خوانده
كز آیه‌های طهارت، پدیده‌ای زهرا
یتیم و سائل و دربند، جمله مدیونت
به خواهش دل آن‌ها رسیده‌ای زهرا
كجاست شاخه طوبی به قامت سروت
چو قد و قامت احمد رشیده‌ای زهرا
گرفت از تو طراوت بهار هجده‌بار
به یك خزان چو نهال خمیده‌ای زهرا
از آن كه می‌شنوی ناله محبانت
خوشم كه شعر مرا هم شنیده‌ای زهرا

رباعی :

صبری كه علی داشت دگر سر آمد
فریاد به داد دل حیدر آمد
كز بهر گرفتن گل یاس كبود
از دست خدا، دست پیمبر آمد




اکنون ساعت 09:34 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)