بنگر ز جهان چه طرف بر بستم ؟ هیچ وز حاصل عمر چیست در دستم ؟ هیچ شـمع طـربم ولی چـو بنـشستم هیچ من جام جمم ولی چو بشکستم هیچ |
اینجامهاکه از پی هم میشود تهی دریای اتش است که ریزم به کام خویش اتش
|
آتش است این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد |
نالم بدل چو ناي من اندر حصار ناي
پستي گرفت همت من زين بلند جاي مسعود سعد سلمان |
دل می رود زدستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا |
تو به آرام دل خويش رسيدي سعدي مي خور و غم مخور از شنعت بيگانه و خويش اي که گفتي به هوا دل منه و مهر مبند من چنينم تو برو مصلحت خويش انديش ... |
ســاقيا سايه ابــرست و بهـــار و لـب جــوي من نگويم چه كن ار اهل دلي خود تو بگوي |
دیدی ای دل که غم عشق دگر بارچه کرد
چون بشد دلبر وبایار وفادار چه کرد |
هر که دل پیش دلبری دارد
ریش در دست دیگری دارد |
ولی فکر کنم نفر قبل باید با ساقی شعر می گفت:
رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود |
اکنون ساعت 10:41 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)