دادم به امید روزگاری بر باد
نابوده ز روزگار خود روزی شاد زان میترسم که روزگارم نبود چونان که ز روزگار بستانم داد |
در کارگه کوزه گری رفتم دوش
دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش |
شد زبانم موی و شد مویم زبان
از تظلم کاین چه بیداد است باز سینهٔ من کآسمان در خون اوست از خرابی محنت آباد است باز |
ز جام عشق تو عقلم خراب ميگردد
ز تاب مهر تو جانم کباب ميگردد |
درج محبت بر مهر خود نیست
یا رب مبادا کام رقیبان ای منعم آ؟خر بر خوان جودت تا چند باشیم از بی نصیبان |
نگارینا به صحرا رو که صحرا حله میپوشد
ز شادی ارغوان با گل شراب وصل مینوشد |
در این بازار اگر سودیست با درویش خرسندست
خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی |
یک دو جام از راه مخموری بخور
یک دو جنس از روی یکسانی بخواه |
هر آنکس که پند پدر نشنود
به ناچار روزی پشیمان شود |
در نیابد حال پخته هیچ خام
پس سخن کوتاه باید والسلام |
اکنون ساعت 03:08 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)