چون همیگفتمش ای مونس دیرینهٔ من
سخت میگفت و دلآزرده و گریان میرفت ج |
جان درازی تو بادا که یقین میدانم
در کمان ناوک مژگان تو بی چیزی نیست و |
واعظ ما بوی حق نشنید بشنو کاین سخن
در حضورش نیز می گویم نه غیبت می کنم ح |
حرص هیهات است بگشاید کمر در زندگی
تا نفس چون مورداری، دانه میباید کشید چ |
چنین که حال من زار در خرابات است
می مغانه مرا بهتر از مناجات است ز |
ز قرقویی به صحراها، فروافکنده بالشها
ز بوقلمون به وادیها، فروگسترده بسترها ج |
جانا، نظری، که دل فگار است
بخشای، که خسته نیک زار است ن |
نامم نهاده بودی بدخوی جنگجوی
با هر کسی همی گله کردی ز خوی ما ح |
حال آشفته بر رخش فاش است
شعله و نار پرتو نور است م |
مبین به سیب زنخدان که چاه در راه است
کجا همیروی ای دل بدین شتاب کجا خ |
اکنون ساعت 04:12 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)