ره می خانه ومسجد کدام است که هر دو برمن مسکین حرام است
|
تحمل گفتی و من هم که کردم سال ها اما
چقدر آخر تحمل بلکه یادت رفته پیمانت |
تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که چون همی سپرم |
مرا با خود به هر سويي كشاندند
شنيدم بارها از رهگذاران كه زير لب مرا ديوانه خواندند |
تو نازک طبعی و طاقت نیاری
گرانی های مشتی دلق پوشان |
نه همی صحبت اغیار شود خار دلم
که طعنه دوستان شفیق بد تر است بداهه |
توانا و دانا و داننده اوست
خرد را و جان را نگارنده اوست |
تو همچو صبحي و من شمع خلوت سحرم
تبسمي کن و جان بين که چون هميسپرم |
مرا به هیچ بدادی و من هنوز برآنم
که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم |
من تکيه داده ام به دري تاريک
پيشاني فشرده ز دردم را ميسايم از اميد بر اين در باز انگشتهاي نازک و سردم را |
اکنون ساعت 11:24 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)