در هوای مردمی از کید مردم سوختیم
در دل ما آتش از موج سراب افتاده است طی نگشته روزگار کودکی پیری رسید از کتاب عمر ما فصل شباب افتاده است |
تا بو که یابم آگهی از سایه سرو سهی
گلبانگ عشق از هر طرف بر خوشخرامی میزنم |
من و شمع صبحگاهی سزد ار به هم بگریم
طرب آشیان بلبل بنگر که زاغ دارد |
دولت آن است که بی خون دل آید به کنار
ور نه با سعی و عمل باغ جنان این همه نیست |
تا با غم عشق تو مرا کاذ افتاد
بیچاره دلم در غم بسیار افتاد |
دردا که از آن آهوی مشکین سیه چشم
چون نافه بسی خون دلم در جگر افتاد |
در راه عشق مرحله قرب و بعد نیست
میبینمت عیان و دعا میفرستمت |
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
زان سفر دراز خود عزم وطن نمی کند |
دست خود را سبک به دستش داد
ديده در بست و در زمان بگشاد |
در کارخانه ای که ره عقل و فضل نیست
فهم ضعیف رای، فضولی چرا کند |
اکنون ساعت 10:04 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)