توحید من آن زلف بشولیدهٔ او بود
ایمان من آن روی چو خورشید جهان بود |
دید موسی یک شبانی را به راه
کو همی گفت ای خدا و ای الله |
هان ای سفری عزم کجایست کجا
هرجا که روی نشستهای در دل ما چندان غم دریاست ترا چون ماهی کافشاند لب خشک تو را در دریا |
ازعدالت نبود دور گرش پرسد حال
پادشاهی که به همسایه گدائی دار |
روز سیهم سایه صفت جزو بدن شد
آسوده شو ای آینه زنگار کهن شد |
دود اگر بالا نشیند کسر شان شعله نیست
جای چشم ابرو نگیرد چون ازو بالا تر است |
تو گفتی آسمان دریاست از سبزی و بر رویش
به پرواز اندر آوردهست ناگه بچگان عنقا |
از طعنه رقیب نگردد عیار من
چون زر اگر برند مرا در دهان گاز |
زان که تیر فلک همی هر دم
زه کند در ثنا کمان ترا تا چسان دو لبت رها کرده ناتوان نرگس توان ترا |
اگر گفتم دعای می فروشان
چه باشد حق نعمت میگزارم |
اکنون ساعت 03:17 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)